شهید ابوالفضل کیومرثی
دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۱۱
ابوالفضل کیومرثی در سال 1335 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود و در سال 1360 در سن 24 سالگی به شهادت رسید.

اولین فرزند و شیرینی زندگی خانواده کیومرثی در 21 خرداد سال 35 متولد شد، گرمی دل مادر و عصای دست پدرشد، از ارادت و عشق به بزرگ علمدار کربلای حسینی نامش را ابالفضل گذاشتند، تا یاری گر حسین زمان باشد.

 پدرکشاورزی ساده دل و پاکدست بود و خدا ‌پسری مهربان و دلسوز به او عطا کرد که گرمی دل مادر و عصای دست پدرشد، از ارادت و عشق به بزرگ علمدار کربلای حسینی نامش را ابالفضل گذاشتند، محبوب دل پدر و‌ نور دیدگان مادر، دبستان را در مدرسه میزرای قمی گذراند. اما بدلیل مشکلات زندگی نتوانست با وجود استعداد بسیار درس را ادامه دهد. خدمت به والدین را از اوجب واجبات قرار داده بود و با اشتیاق بسیار این کار را انجام می داد. نور دیدگان مادر که هر وقت او را می طلبید به جان می پذیرفت‌ و لحظه ای در خدمت به والدین دریغ نمی ورزید، و با اشتیاق بسیار این کار را انجام می داد. پدرش کشاورز زحمتکش که از همین مسیر روزی خانواده را کسب می کرد. و همین تاکید بر نان حلال بود که باعث شد تا ابوالفضل در عبادت نیز زبانزد باشد، او نماز را در مسجد به جماعت تاکید داشت،‌ مسجد حضرت ولیعصر(عج) دروازی ری برایش پایگاه ترویج مسایل دینی و فعالیت های فرهنگی بود .جاروکش زائران مسجد مقدس جمکران هم بود و این را از افتخارات زندگیش می دانست، شبهای جمعه دل در گرو یار داشت، خاک زائران حضرتش سرمه چشمان عاشقش بود. او منتظر بود با بال انتظار، و بال دیگرش عاشورا، محرم و صفر که می رسید، ابوالفضل پای مجالس حسینی بود،‌ مجلس سینه زنی و روضه خوانی، حضور با شور و شعور در مراسم های حسینی را هیچگاه ترک نمی کرد. در مکتب حسین علاوه بر گریه و سیه پوشی و سینه زنی امر به معروف و نهی از منکر را که از اصول قیام حسینی بود، خوب یاد داشت و خود از امران و ناهیان بود. روحش را سیراب می کرد از عشق به حسین (ع)و فلسفه عاشورا،‌ ابوالفضل از فعالیت های اجتماعی غافل نبود.نماز جمعه را ترک نمی کرد در بیرون از خانه مرد جهاد بود و در خانه فرزند و همسری مهربان و همراه بود و از کمک کردن به اعضای خانواده دریغ نمی ورزید.
خانواده ولایی داشت نشستن پای سخنرانی های حضرت امام او را با بصیرت و روشنگر بار آورده بود. فعالانه در سخنرانی های حضرت امام شرکت می کرد. به امام علاقه خاصی داشت نفس گرم امام ،‌ به او عشق انقلابی بودن می داد. در آغازین روزهای قیام در 15 خرداد 42 در تظاهرات علیه رژیم حضور فعالی داشت. با آغاز حرکت مردمی علیه حکومت جبار پهلوی در همه صحنه ها حاضر می شد و از اسلام و مواضع ولایت فقیه دفاع می کرد.
خیابان انقلاب (چهارمردان)، شجاعت های او و دیگر مردان این شهر را در زمانی که خفقان رژیم می خواست در همه رعب و وحشت ایجاد کند، به خوبی به یاد دارد. اعلامیه،‌ اطلاعیه های امام و اخبار نجف را به صورت گسترده نشر می داد. در همین تظاهرات ها بسیار مورد ضرب و شتم قرار می گرفت اما در عمل قاطع و شجاع بود و هر بار پر رنگ تر در صف اول تظاهرات شرکت می کرد. شاید گاردی ها هم دیگر او را پایه ثابت تظاهرات ها می دانستند. هدفش را شناخته بود رهایی و آزادی از چنگال ظلم و ستم ،‌ و احیای حکومتی بر مبنای اسلام، ‌نجات ارزشهای اسلامی و این بود که عزمش را جزم کرد و تمام سالهای نوجوانی و جوانی را در مبازرات علیه رژیم به صورت خستگی ناپذیر شرکت می کرد. تا 12 اسفند سال 57 که همه پایداریهای ملت به ثمر نشست و انقلاب پیروز گردید و انتظار منتظران به سرانجام رسید و ابالفضل این پیروزی را آغاز و زمینه ساز انقلاب بزرگتر به رهبری آخرین منجی می دانست.
مادرهمسرش افتخارشان به خادمی بیت حضرت امام بود، خانم جعفری که از عشق و علاقه ابوالفضل به امام و انقلاب می دانست، تا امام به قم می آمدند او را خبر می کرد . او هم مشتاقانه به دیدار مریدش می شتافت. بعنوان نگهبان بیت امام انتخاب شد. گاه که توفیق می شد همنشین محبوب خویش نیز می شد. و همصحبت حاج آقا احمد یار امام، عاشقانه و خالصانه به امام و ملت خدمت می کرد، حتی بعد از اینکه امام به جماران رفتند هفته ای یکبار به دیدار ایشان می شتافت.
روحش آرام و قرار نداشت،‌ آماده بال گشودن بود،‌ هنوز نهال انقلاب نورس بود و خون شهدای انقلاب تازه که استعمار رانده شده تجاوز دیگری را آغاز کرد ،‌ ابوالفضل از صف اول انقلابیون به صف اول جبهه دفاع مقدس پیوست و بازهم نبرد حق علیه باطل آغاز شد. از کندن کانال کوت شیخ خونین شهر تا تک تیراندازی ،‌ در نوبت اول اعزام دستش مجروح شد و در تهران بستری شد. اما این مجروحیت مانع حضور مجددش نشد. همه را راضی کرد، پدر و مادر را با روضه حسین (ع)و علی اکبر (ع) و همسرش را با وعده شفاعت،‌ رفت تا روح ناآرامش به آرامش برسد،‌ شهادت شهدای هفت تیر بی تابش کرده بود،‌ بی قرارتر از همیشه بود 19 تیر سال 60بود، در ماه مبارک رمضان در همان کوت شیخ، اصابت ترکش یک خمپاره به سر که صورتش را خضاب کرد. او رفت تا جاودانه شود.

منبع:منابع موجود در آرشیو بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده