روایتی خواندنی از خواهر شهید «باب الله صفری» را در سالروز شهادتش می خوانید؛
يکشنبه, ۰۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۲۵
نکند من بمانم برای آخر جنگ!!! نکند پیوستن من به دوستان و یارانم به تأخیر بیفتد!!! ولی با این همه با یک طمانینه و یک آرامش و اطمینان خاصی می گفت: که من این بار که به جیهه بروم حتماً شهید خواهم شد و مطمناً باز می گردم.
بی تاب شهادت

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید باب الله صفری/ دوم بهمن 1344، در روستای انگوران از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش محرم و مادرش طرلان نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. کارگر نانوایی بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و یکم تیر 1367، در بمباران شیمیایی فکه به شهادت رسید. مزار وی در امامزاده عقیل شهرستان اسلامشهر واقع است.

روایتی از فاطمه صفری خواهر گرامی شهید «باب الله صفری» آنچه در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده است را در ادامه می خوانید؛

در یکی از دفعه های اعزام به جبهه مجروح شده بود، و بعد از مرخص شدن از بیمارستان برای سپری نمودن دوران نقاهت و کسب بهبودی کامل در منزل استراحت می کرد. یکی از شبها خواب یکی از دوستانش را دید که از شهید «باب الله صفری» گلایه می کرد که چرا برای من خیرات نکرده ای...

شهید پس از بهبودی برای دوست شهیدش خرما خیرات کرد. شبی دیگر دوباره خواب همان دوست شهیدش را می بیند که به ایشان گفته بودند: چرا به اینجا نمی آیی. اینجایی که ما هستیم جای بسیار خوب و غیرقابل وصفی است. اینجا جای بندگان خوب خداست. جای شما هم بسیار خالی است.

بی تاب شهادت

بعد از این خواب شهید به خواهرش می گفت: نکند من بمانم برای آخر جنگ!!! نکند پیوستن من به دوستان و یارانم به تأخیر بیفتد!!! ولی با این همه با یک طمانینه و یک آرامش و اطمینان خاصی می گفت: که من این بار که به جیهه بروم حتماً شهید خواهم شد و مطمناً باز می گردم.

اعزام مجدد شهید پس از بهبودی، اعزام آخر ایشان به جبهه های جنگ بود و سرانجام در بیست و یکم تیر ماه سال 1367 و در جزیره مجنون و در سن بیست و سه سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده