زندگینامه شهید "علی اکبر عسگری"
شهید علی اکبر عسگری فرزند حسین متولد سوم اردیبهشت سال 1307 در شهر اراک است. در بهمن ماه سال 1360 در کرخه به دلیل اصابت ترکش به ناحیه سر به فیض شهادت نائل شدند.

بسم ا.. الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

مختصری از زندگی نامه شهید علی اکبر عسگری

پدر عزیزمان شهید علی اکبر عسگری در سال 1307 در سوزان اراک متولد شد و 7 ساله بود که مادرش از دنیا رفت و وقتی که ده ساله شد پدرش را نیز از دست داد. او با داشتن دو برادر کوچکتر از خود تنها ماند و پس از پنج سال مشقت و رنج و سرگردانی وارد تهران شد.

با زندگی سختی روبرو گشت و تصمیم گرفت شغلی برای خودش پیدا کند تا بتواند امرار معاش خود و خانواده اش را تأمین کند تا سال 1330 به شغل های گوناگون از جمله روزنامه فروشی ، کفاشی ، آهنگری و کارگر ساختمانی و سپس به بنائی اشتغال داشت و چون سواد نداشت حدود دوسال به کلاس بزرگسالان راه یافت و دوره اول تعلمیات عمومی را با موفقیت به پایان رساند. چون به مکتب انسان ساز اسلام اعتقاد راسخ داشت کم کم در جلسات مذهبی که درگوشه و کنار تشکیل می شد شرکت می کرد و از فرهنگ غنی اسلام بهره مند شد. هنگامیکه متوجه شد رژیم ضد مردمی به اوج خود رسیده بود و رژیم را سخت عاجز و ناتوان کرده بود بطوریکه مردم با شعارهای کوبنده شاه را از ایران بیرون کردند تا 22 بهمن او تمام راه پیمائیها شرکت کرد و تصمیم گرفته بود که زندگی اش را به اسلحه تبدیل کند و خود و فرزندانش با رژیم منحوس مبارزه کند در روز مبارزه پس از اینکه اسلحه ای از پادگان جی بدست آورد روانه پادگان لویزان شد و پس از سقوط آن پادگان دید که فرزندش بوسیله مردم ایثارگر آزاد شده است و او دیگر سر از پا نمی شناخت که چگونه خود را قربانی کند.

تا قبل از جنگ شبها در مسجد فاطمه الزهرا مشغول انجام وظیفه بود و روزها در مسجد شهر زیبا به نام مسجد نظام مافی، کار می کرد تا دست آمریکا از آستین صدام خائن در آمد و او دیگر برای رفتن به جبهه سر از پا نمی شناخت پس از گذراندن آموزش درمراکز سپاه از جمله واحد جنگهای ، نامنظم دکتر شهید چمران سردار رشید اسلام عازم جبهه شد در آنجا رشادت ها از خود نشان داد و از ناحیه دست مجروح شد و با اینکه خودش راضی نبود با اصرار برادران به تهران آمد و تحت معالجه قرار گرفت ولی او دیگر آرام و قرار نداشت تمام وجودش در جبهه بود. ناگفته نماند با اینکه دستش زخمی بود و ترکش خورده بود و هنوز بهبود پیدا نکرده بود،مسجد اعلام کرد نیرو برای دماوند لازم است تا به برادران و دوستان سیل زده فیروز کوه کمک بنمایند، ایشان به همراه عده زیادی برادران داوطلب شدند به آنجا بروند، آنجا بود که خبر شهادت قاسم نجار زادگان را شنید و طاقت نیاورد و عازم جبهه شد و دیگر نیامد.

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده