يکشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۲
سرهنگ به صورت استخواني و پوست تيره اش خيره شد.چشمانش درشت و كشيده بود . دستهايش بلند و انگشتانش استخواني و قوي به نظر مي رسيد . ناخودآگاه پرسيد : « قدت چقدر است ؟» حسن براي چند لحظه از افكار عميقش بيرون آمد و سريع جواب داد : « نزديك 190 سانتي متر»
احساس شجاعت

نویدشاهد: سرهنگ به صورت استخواني و پوست تيره اش خيره شد.چشمانش درشت و كشيده بود . دستهايش بلند و انگشتانش استخواني و قوي به نظر مي رسيد . ناخودآگاه پرسيد : « قدت چقدر است ؟» حسن براي چند لحظه از افكار عميقش بيرون آمد و سريع جواب داد : « نزديك 190 سانتي متر» سرهنگ سر تكان داد . با خودش فكر كرد او تمام شرايط ظاهري را براي يك چريك كامل شدن داراست . مي ماند انگيزه و شجاعت روحي كه اين شرايط مطلوب و ايده آل جسمي را ياري كند . در افكار خودش غرق بود كه صداي حسن او را به خود آورد .

- شجاعت ! من شجاعتي در وجودم احساس مي كنم كه دوست دارم براي يك هدف بزرگ خرجش كنم . ارتش وظيفۀ دفاع از ميهن و مردم را بر عهده دارد . اين بهترين هدفي است كه مي توانم اين شجاعتي را كه در وجودم ....

- چند لحظه مكث كرد . روي پيشاني اش عرق نشسته بود . سختش بود حرف بزند .

- ... شما را به خدا اين صحبتهاي مرا دليل برخود خواهي من نگذاريد ! من اين صفت را در خودم شناخته ام. اصلاً بحث تعريف يا به رخ كشيدن نيست ... .

به روايت از : گيتي زنده نام ( همسر شهيد حسن آبشناسان )

مرجع : كتاب مردان دشت نور

انتشارات : سازمان عقيدتي سياسي ارتش ( آجا)

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده