جانباز ۶۰ درصد «محمد علی رامین» در بیان خاطرات خود میگوید: «با انفجار مین در مسیر حرکت به گوشهای پرت شدم و سپس بر اثر ریزش سنگهایی که با انفجار مین اول به هوا پرتاب شده بود، مینهای دیگر هم شروع به انفجار کردند و ...»
جانباز ۵۰ درصد «محمد رشید جو» در بیان خاطرات خود میگوید: «اول فکر کردم خمپاره زدند و کتفم آسیب دیده است، اما ناگهان متوجه شدم پایم روی مین رفت و ...»
جانباز سرافراز «محمد حمزه خواه» در گفتگویی با افتخار بیان میکند: «من کارم این بود زخمی و شهید ببرم، نزدم آمد و گفت این برادرم هست،گفتم اگه برادرت هست بیا برویم، گفت نه تو او را ببر، الان خط نیرو کم هست،...»
جانباز سرافراز «محسن صادقی» در گفتگویی بیان میکند: «من برای رفتن به جبهه خیلی مشتاق بودم، می گفتم که بیشتر زنده بمانم و خدمت کنم و از وطنمان دفاع کنم، اما متاسفانه خیلی از دوستان من شهید شدند.»
جانباز ۳۵ درصد «محمد حسین یعقوبی» در بیان خاطرات خود میگوید: «گفتند با ارتشیها کاری نداریم، اما بسیجیها و سپاهیان را میکشیم، میخواستند بین ما تفرقه بیندازند و ...»
آزاده و جانباز ۵۰ درصد «محمد حسین پور» در بیان خاطرات خود میگوید: «هر فشاری را بر روی اسرا میآوردند تا آنها از انقلاب روی برگردانند و ...»