شهید جواد نوبخت البرزی؛ مذهبی و متعصب و مجاهد در راه عقیده
جواد نوبخت البرزی در بیستم شهریور ماه سال 1344 هجری شمسی یکی دو روز به آخر ماه رمضان بدنیا آمد. تا پایان دورۀ راهنمائی تحصیل کرد. دبستان، سال اوّل و دوّم در مدرسه «بدر»، خیابان انقلاب (چهارمردان) و سوّم نیز در مدرسۀ «باقریه» کوی شهید آسید حسن، خیابان آذر، سال چهارم در مدرسه «امیرکبیر» خیابان باجک. خانواده در سطح پایینی از زندگی بودند و اجارهنشین در یک اتاق بودند. پدر ایشان ابراهیم نوبخت و کارگر ساختمانی و بیسواد هستند.
از خصوصیات شهید در دوران کودکی، ایشان باهوش، خوشاستعداد و فعال بود. مذهبی و متعصب و مجاهد در راه عقیده بود. قبل از انقلاب خاندان سلطنت را مسخره میکرد در برنامههای جنبش شاهنشاهی نظیر چهارم آبان و ششم بهمن شرکت نمیکرد. هنوز به تکلیف نرسیده بود که از نامحرم پرهیز میکرد. همیشه شاگرد اوّل بود و گاهی اوقات معدّل 20 داشت. سال اوّل و دوّم و سوّم راهنمایی را در دو سال پشت سر گذراند. روشنگر و خوشاخلاق بود. بحث و جدل سیاسی و مذهبی میکرد. مدّت کوتاهی باطریسازی شهید اسدالله آزادی نژاد کار میکرد. در برنامههای جهاد سازندگی شرکت میکرد. روشنگری و افشاگری (قبل از انقلاب در مورد شاه و خاندان و بعد از انقلاب در مورد بنی و صدر و لیبرالها و سازشکاران و منافقین) فعّالیتهای تبلیغاتی (پخش پوستر، تراکت، اعلامیه)، شرکت در تظاهرات و شعارهای ضد شاهی در مدرسه و خیابان.
در اولین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری فعالیت میکرد امّا نه برای بنی صدر. میگفت به بنی صدر رای ندهید. گوش به فرمان، حرفشنو، صمیمی و مهربان بطوریکه بعد از شهادتش خلاء محبّت او نسبت به نزدیکان محسوس است. هر وقت فرصت میکرد به منزل خواهران سر میزد و در صلۀ رحم پیشتاز بود. علاقهمند، فعّال، پرجوش، و در مسائل سیاسی عقیدتی با هر مخالفی بحث میکرد و هر موافقی را مطلع و روشن تر میکرد. در دوران انقلاب گوش به فرمان امام بود و بیش از همه به امام عشق میورزید و در مقابل کوچکترین بدگوئی نسبت به امام، به شدت ناراحت میشد و عکسالعمل نشان میداد.
سّنش برای اعزام به جبهه کم بود. در فتوکپی شناسنامهاش افزایش داد و از روی آن فتوکپی دیگری برداشت و به سپاه داد با التماس از پدر و مادر رضایت و امضاء گرفت و آنها را بوسید. به شهادت عشق میورزید. به همسنگران میگفت برایم «سرود شهیدم من» بخوانید تا خوابم ببرد. در سنگر نیز با همرزمان بحثهای سیاسی ـ مذهبی داشت. در 25 یا 26/2/1360 در آبادان به شهادت رسید. محل دفن این شهید در شیخان میباشد. میزان اثر شهادت شهید در خانواده و محل کار و زندگی امتحانی بود برای خانواده که سرفراز بیرون آمدند، ایمان و اعتقادشان عمق یافت. دوستانش متأثر شدند. همرزمانش محلّه را به نام او گذاشتند. مسابقات فوتبال به نام او برگزار کردند. روز تشییع جنازه مصادف بود با روز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها و بازار قم برای اولین بار تصمیم گرفتند روز وفات حضرت را تعطیل کنند و کرد و در ضمن دو شهید دیگر نیز تشییع شدند لذا جمعیّت در حدّ یک راهپیمائی بود. متأسّفانه وصیتنامه شهید به دست نیامد. امّا در نامهاش آمادگی برای شهادت و استقبال از آن مشهود است. به شهید بهشتی بسیار عشق میورزید. بغض شدیدی به بنی صدر داشت. در جبهه: به آوای قرآن علاقه داشت. بعد از شهادت جزء وسائل او یک نوار قرآن بود. در سنگر با خط خود نوشت: بهترین شیوۀ زندگی جنگ در میدان حق و باطل و بهترین راه رسیدن به خدا، شهادت است.
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم