آخرین اخبار:
کد خبر : ۴۰۲۲۴۸
۱۳:۳۰

۱۳۹۶/۰۲/۱۴
شهید اردیبهشتمحمدرضا توکلی مطلق

شهیدی که همیشه غسل شهادت داشت

شهید محمدرضا توکلی مطلق فرزند احمد در سال 1334 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او در تاریخ 31/2/60 در جبهه سوسنگرد به آرزوی خود رسید و به مقام والای شهادت نائل گشت.


 

مادر شهید از پسرش تعریف می­کند می­گوید: پسرم روابط خوبی با ما داشت و با من و پدرش خیلی مهربان بود، از دوران نوجوانیش خیلی علاقه به امام خمینی و سخنرانیش بود و هر جا که می­شنید امام قرار است صحبت کند خودش را به آنجا می­رساند و می­گفت مامان بالاخره امام خمینی محمّد رضا را بیرون می­کند. شهید محمّد رضا توکلی در طول دوران انقلاب در پخش اعلامیه­ها و سخنرانیهای امام شرکت می­کرد و نوارهایش را به منزل می­آورد و من برایش پنهان می­کردم پدرش به او می­گفت من بالاخره می­ترسم که تو را دستگیر کنند ولی محمّد رضا می­گفت بابا نگران نباش جّد خود آقا امام خمینی ما را حفظ می­کند.

مادر می­گوید پسرم پیش پدرش کار می­کرد و چون با پدرش می­رفت بازار و برمی­گشت هر موقع که پدر را می­برد یا می­رساند پیش من می­آمد و می­گفت مادر جان کاری نداری که برایت بکنم و همیشه به من و پدرش احترام خاصّی می­گذاشت هیچ وقت جلوتر از پدرش قدم برنمی­داشت و همیشه درب ماشین را برای پدرش باز می­کرد و می­گفت احترام پدر و مادر واجب است. بعضی وقتها از جبهه تعریف می­کرد می­گفت مامان در جبهه همۀ بچّه ­ها مثل هم هستند و ساده زندگی می­کنند و غذای ساده می­خورند و همه با هم مثل برادرند و هر وقت که به مرخصی می­آمد کارتن بزرگ پودر بچّه برای پاهای رزمندگان که تاول می­زد و یا کمپوت برای خودن آنها می­خرید و به جبهه می­برد.  

شهید با پسر دائی­اش با هم در جبهه بودند. پسر دائی­اش تعریف می­کرد و می­گفت محمّد رضا همیشه غسل شهادت می­کرد و به من می­گفت که من بالاخره شهید می­شوم ولی جنازۀ من را حتماً برای پدر و مادرم ببرید چون آنها خیلی غصّه می­خورند و ندیدن من به ایشان خیلی مشکل بوده پدرش همیشه می­گفت من می­دانم محمّد رضا با این شوقی که در کارها و رفتن به جبهه دارد بالاخره به مقام بلند شهادت می­رسد و همین هم شد و او به آرزوی خود رسید. والسّلام

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه