مختصری بر زندگی شهید ناصر احمدی
بنام خداوند مهربان
بخشی از فعالیتهای شهید ناصر احمدی از هنگامی که مردم قهرمان ایران در سالهای 57 ـ 56 که شکل مبارزاتی خود را علیه رژیم ستمشاهی بدست آورده و به پشتوانۀ رهبر فرزانه خود که در خارج از این کشور رهبری میشدند و مبارزات مردم را هدایت مینمودند آن شهید نیز در خیل مبارزات مردم و با آگاهیهائی که از وجود ظلم و ستم بر مردم و کشور داشتند و از آنجائی که رژیم شیوۀ استکباری و غربزدگی و بیبندوباری را در ایران دامن میزد و حجاب اسلامی و مسائل دینی و اعتقادات مردمی و میهنی را زیر پا میگذاشت و در مقابل کشف حجاب و گرایش به سمت و سوی اروپا و غرب را به مردم دیکته میداشت و بیشتر حکام شاهی مردم را از تبعیت و پیروی از دین و رهبران دینی و روحانیت و اسلام دور نگاه میداشتند بلکه به صراحت میتوان گفت در مبارزه با این اعتقادات اسلامی و دینی حتی بهترین جوانان این مرز و بوم را در سیاهچالهای خود به شهادت میرساندند که بطور مثال میتوان از شهید نواب صفوی و دیگران نام برد.
این شهید بخشی از فعالیت خود را از همان اوایل شکلگیری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی آغاز کردند و در زادگاه خود شهر خون و قیام (قم) در شکلهای مذهبی و راهپیمائیهائی که در شهر به راه میافتاد شرکت مینمود و ضمن شرکت خود دیگر دوستانی را که با خود همراه میداشت در این اجتماعات و ... شرکت میداد و به شعار و فریاد بر سر رژیم و عُمال آن میپرداخت.
شهید ناصر احمدی که خود من از رفتار و خلق و خوی آن اطلاعی دارم ذاتاَ از دوران نوجوانی به گونهای بود که دوست میداشت همیشه و در همه حال یار و یاور ضعیفان و بیچارگان و سختگیر با زورگویان و کسانی که همیشه میخواستند حق را به باطل تبدیل کنند میبود و سعی و تلاش داشت با توجه به وسع مالی که داشتند به بیچارگان اجتماع خود از نظر مالی کمک کند و از این نمونه خصلتها در وجود این شهید فراوان دیده میشد. در مقابل این گونه فعالیتها در جائی که احساس میکرد حقی میخواهد پایمال شود سینه خود را سپر قرار میداد و حق را بر باطل غلبه میکرد و باطل را در جای خود قرار میداد. از مبارزات و فعالیتهای این نوجوان شهید در این برهه از زمان به این وسیله خود نوشته و یادبودی و خاطرهای بر جای میگذاریم.
در زمان پایان عمر رژیم پهلوی شهید ضمن اینکه بطور مستمر و پیدرپی در تظاهرات مردمی علیه رژیم شاهی شرکت میداشت چندین مرحله از طرف مأمورین رژیم به دام افتاده و در هر بار که گرفتار مأمورین رژیم میشدند پس از اینکه منتهی به آزادی وی میشد و او را از چنگال مأمورین خارج میساختند نامبرد، در روزهای بعد باز هم مطابق معمول همیشه به صف تظاهرکنندگان میآمدند و از همان فعالیتهای مرسوم آن دوران انجام میدادند. نامبرده بعد از پیروزی انقلاب هنگامی که بسیج مردمی تشکیل شد و مردم با بسیج خود و یا نگهبانی از اماکن عمومی و کوچه به حراست و حفاظت از اموال بیت المال بودند شهید نیز در بین این بسیج مردمی با چهره درخشان و با علاقهای که به هدف خود داشتند در این راه به خدمت انقلاب درآمدند و بطور خالصانه و بیریا و بدور از همۀ تعلقات مادی و با شعور انقلابی خود به خدمت مخلصانه در راه به ثمر رسیدن اهداف انقلاب اسلامی درآمدند و با آن رفتار و کردار در شأن یک فرد فروتن و متواضع که به خود همراه داشت به مسیر خود ادامه داد و در بسیج شرکت داشت و در همان تشکل بسیجی که داشت و در لباس بسیجی که داشت و در لباس بسیجی نیز به شهادت رسید.
شهید ناصر احمدی به دلیل خصلت جنگجوئی و سلحشوری که داشت و همان خمیرهای که در ذات او قرار داشت عدالتجو و عدالتخواه و عدل و انصاف و برابری را پیروی میکرد و به حریم و حق همنوع خود و کس دیگری تجاوز نمیکرد و با این اوصاف خوب خود راه جهاد فی سبیل الله را انتخاب کرد. راهی که شهادت را در آن جویا بود و در پی مبارزه با دشمن تجاوزگر به صف رزمندگان درآمد و دوشادوش سایر همرزمان خود و برای کمک رساندن به قوای اسلام خود را در سن کودکی و همان دوران نوجوانی با شیوهای که خود انتخاب کرد با شور و شعف و شادمانی خود را به جبهههای حق علیه باطل رساند که شایان ذکر است از نحوه و چگونگی اعزام وی به جبهه نیز نوشتهای بر جای بگذریم که خود داستانی شیرین و شنیدنی دارد.
شهید ناصر احمدی در سال61 که کورۀ آتش جنگ بسیار داغ و گرم بود و دشمن در سراسر میهن اسلامی از هوا و زمین به ایران حمله کرده بود و با توجه به خصلت سلحشوری که از او سراغ داریم با ترفندی که خود ساخته بود به جبهۀ جنگ شتافت و نحوه شتافتن وی به جبهه و کمک رساندن به رزمندگان و مبارزه با رژیم بعثی به این صورت بود که به سبب اینکه شناسنامۀ وی برای اعزام به جبهه از نظر سنی پائین بود و مقیّد بود که به این مأموریت بشتابد لذا نامبرده با شناسنامه یکی از دوستان همرزم خود به جبهه اعزام شد. به طوری که هنوز خانواده و پدر و مادر از رفتن شهید به جبهه با این طریق اطلاعی نداشتند و سپس که مشخص شد شهید چگونه و با چه تمایل تقلبی و با چه عشقی به جبهه شتافته متوجه میشوند شهید هدفی را بدنبال دارد که حتی تا مرز شهادت همه که شده میبایست به هدف خود برسد و آن هدف همان رفتن به جبهه و نبرد با دشمن بعثی و سرانجام نوشیدن شربت شهادت که از آرزو و امیال این نوجوان بوده که دست از همه چیز و همۀ خواستۀ جوانی و تعلقات دنیوی برداشته و جوانی و آیندۀ خود را با شهادت در راه خدا به معامله گذاشته که شهادت آن گواه راستین و صادق این موضوع میباشد.
شهید ناصر احمدی در لباس بسیجی و با عشق بسیجی بودن به جبهه رفت و در گروه همراه بسیجان دکتر چمران قرار گرفت شهید از هنگام رفتن به جبهه در سال 61 که به این مأموریت مهم و خطیر اعزام شد از رفتن او به جبهه هنوز مدت دو ماهی نگذشته بود با خصلت سلحشوری خود که زبانزد بود و همین خصلت سراسیمه خود را به صف مبارزان در خط مقدم جبهه رساند و مستقیماَ و رو در رو دشمن قرار گرفت و از نزدیک با دشمن به مبارزه کرد.
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم