شهید قاسم صمدی: دين انقلاب زمينهساز انقلاب حضرت مهدى (عج)
«بسم الله الرحمن الرحيم »
((و لاتحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون))
گمان نكنيد آنانكه در راه خدا كشته شدهاند مردهاند بلكه زندهاند و نزد خدا روزى مىخورند
پس از درود فراوان به امام امت خمينى كبير و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران اولين بار سخنم را آغاز ميكنم پدر و مادر عزيزم وقتى كه تفنگ كلاشينكف دشمن مزدور قلبم را سوراخ كند و يا تركش خمپاره مغزم را متلاشى سازد و يا وقتى توپ دشمن بدنم را تكه تكه كند و يا وقتى قطعه قطعه بدنم را از زير تانك بيرون آورند و يا وقتى اسير شدم هيچ اصلا ناراحت نباشيد زيرا من راهم را انتخاب كردهام و آن را به پايان رسانيدهام.
تفنگم را بياوريد تا قلب دشمن مزدور را نشانه گرفته و او را متلاشى سازم تا ديگر به سرزمين مقدس اسلامى عزيزمان حمله نكند و از شما تقاضا ميكنم امام عزيزمان را تنها نگذاريد.
پدرم چند شعرى مينويسم بر سر قبر من بنويسيد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
تو اى مادر مكن زارى كه من اكنون بسى شادم
نمردم زنده مىباشم بود رنج تو در يادم
همانا شير پاك تو مرا جانباز پرورده
كه جان خويشتن را در ره قرآن ز كف دادم
تو هم بابا مكن زارى مزن بر سر
كه باشد افتخار تو اگر بر خاك افتادم
شهيد راه اسلامم فداى دين قرآنم
محمد جاودانم نام روح الله فريادم
«قاسم صمدى» 5/3/61
«بسم الله الرحمن الرحيم »
وصيتنامه چون واجب شرعى است ما بايد عمل كنيم. حمد و سپاس خداى را كه ما را آفريده و جانمان داد تا با اين دشمنان پيكار كنم. سخن اول با مادرم مىباشد. پدر و مادر عزيزم از اين خيلى خوشحالم كه لااقل توانستم مادرم را از خود راضى نگه داشته و به وظيفه شرعىام عمل كنم. مديونت هستم كه اميدوارم كه مرا ببخشى و بعد از شهادت من لااقل هفتهاى يك بار زيارت عاشوراى حسين عليهالسلام را به نيت من رو سياه مىخوانى و من اگر روزى با شما با لحن بدى سخن گفتم ان شاءالله كه مرا مى بخشى و از خداوند بزرگ متعال توفيق شما را خواهانم.
پدر جان از شما ميخواهم كه قدر دين نايب مهدى عجل الله فرجه را بدانيد كه اطاعت او واجب شرعى است. امام خمينى اميدوارم كه دين انقلاب زمينهساز انقلاب حضرت مهدى (عج) باشد و همه دوستانم ان شاءالله كه مرا مىبخشيد و مرا حلال كنيد و از همه ملت قهرمان مىخواهم كه دست از ماديات بر داريد و به جبهه اعزام شويد و بايد ملت ايران و منافقان بدانند كه من كوركورانه به جبهه نرفتهام و به هيچ وجه اشتباه نكردهام و به رفتنم و جنگيدنم افتخار مىكنم.
مادر و خواهرانم و پدر عزيزم شما افتخار كنيد كه همچين فرزندى بزرگ مىكنيد و به جبهههاى حق عليه باطل مىفرستيد و همچونكه من افتخار ميكنم شما پدران متعهد، فداكار فرزندى هدفدار تسليم جامعه كرديد و تقديم به خداوند متعال.
پدر عزيزم مرا در قم قبرستان شيخان دفن كنيد.
سوم سخنم با مادرم مىباشد. مادر عزيزم كه مرا به اين سن و سال رساندى به خاطر رضاى خدا و جارى شدن حد خدا، و اگر با مادر عزيزم در بچگى خودم با شما يك حرف بد اخلاقى زدم مرا ميبخشى و چون ندانستم كه مقام مادر اينقدر بلند است از شما مىخواهم كه از خدا بخواهيد مرا مورد عفو قرار دهد.«والسلام »
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم