
نگاهی به زندگی شهید ابراهیم آیینی
نوید شاهد کردستان: شهید ابراهیم آیینی فرزند "علی محمد و خدیجه" در بیست و چهارمین روز از فروردین ماه سال یک هزار و سیصد و سی و نه در روستای صندوق آباد از توابع شهرستان قروه دیده به جهان هستی گشود و به پاس قدم مبارکش سبزه شمیم شادی و سعادت در ساحل آرام قلب پدر و مادری رنجدیده روییدن گرفت.
تحصیلات ابتدایی را در روستای زادگاهش سپری کرد و علیرغم اینکه خانواده اش از نظر قدرت مالی در مضیقه بودند و ادامه تحصیل فرزندشان در شهر با مشکلات مواجه بود، ولی با امیدی که در او دیدند در مدرسه راهنمایی قروه ثبت نام کردند در این ایام پدر گرامیاش را از دست داد و در فراق پدر به سوگ نشست و بار گران زندگی نیز به دوش او افتاد.
او تابستان را به کار و تلاش میگذراند و در کنار کار به تحصیل ادامه میداد سال دوم راهنمایی نیز مادرش به رحمت خدوند نائل آمد و مسئولیت برادر کوچکترش تماماً بر دوش او قرار گرفت تا اینکه در سال ۵۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید. این شهید ارجمند مدتی با عضویت افتخاری در جهاد سازندگی در کمک به خانوادههای بیسرپرست روستاهای قروه سهم بسزایی ایفا نمود سپس به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در ایفای وظیفه خطیر خود که همانا دفاع از کیان اسلامی و مبارزه با ایادی پست استکبار بود جانانه کوشید؛ بعد از مدتی به درخواست دادسرای انقلاب اسلامی قروه به آن مرکز مامور و سمت معاونت دادسرا به او محول شد و هنوز مدت چهل روز از خدمتش در دادسرا نگذشته بود که در ماموریتی که عازم سنندج بود، در بین راه توسط گروهک ضدانقلاب که خود شهید آنها را بدتر از کفار میدانست اسیر شد و پس از چند روز تحمل شکنجههای فراوان از اسارت آزاد گشت و بعد از یک روز از آزادیش (۲۸/۶/۵۹) با چند تن از اعضای سپاه پاسداران قروه برای شناسایی مقر ضدانقلابیون عازم سنندج شد که در موقع بازگشت در کمین ضدانقلابیون کوردل هدف گلوله قرار گرفت او را به بیمارستان امام همدان اعزام کردند که عمل جراحی وی موثر واقع نشد و در بعدازظهر همان روز به بهترین مرگ، ترک دنیا گفت و به دیار ابدیت، به ماوایی که شهیدان دارند شتافت. مزار منور این شهید سعید در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
خانوادهاش روایت میکنند که ماه مبارک رمضان را بسیار عزیز میشمرد و نماز همیشه سرلوحه همه برنامههایش بود.
در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای شهید در روستا و دبیرستان شریعتی قروه بر علیه رژیم پهلوی موجب میشود که او را با چند تن از دوستانش دستگیر کنند و به فرمانداری وقت ببرند پس از مدتی بازداشت با تظاهرات دانشآموزان و اهالی شهر آزاد میشود.