ترس از خدا، اطاعت از امام...
ـ ترس از خدا، اطاعت از امام...
به دیدن خواهر شهید بنائیان رفتیم و از ایشان خواستیم تا درباره خصوصیات برادرشان برایمان تعریف کنند. ایشان این گونه درباره برادرشان گفتند که: برادرم بسیار اخلاق خوبی داشتند. خیلی هم خوش برخورد و خوش رو بودند. وقتی وارد جمعی میشدند شوخی و مزاح را فراموش نمیکردند. به نماز اول وقت خیلی اهمیت میدادند. در دوران انقلاب هم همیشه به دنبال تظاهرات و پخش اعلامیهها و عکسهای امام خمینی (ره) بودند. با دوستانش تا نیمههای شب در خیابانها شعار میدادند و به دیوارها عکس چسبانده و شعار مینوشتند و گاردیها را عذاب میدادند. از هیچ کس و هیچ چیز جز خداوند ترسی نداشت. و همیشه پیامهای امام خمینی را با دل و جانش گوش میداد و به آن عمل میکرد. یکبار در همین دوران انقلاب بود که گاردیها ایشان و دوستانشان را تعقیب میکنند به قصد دستگیری ایشان ولی به خواست خداوند برادرم وارد خانه یکی از همسایهها میشود و خود را در حمام خانه ایشان مخفی میکند. گاردیها هر چه کوچهها و پشت بامها را گشته بودند موفق به پیدا کردن ایشان نشدند و ایشان جان سالم به در میبرد.
ـ واجبات
از خانم بنائیان پرسیدیم آیا زمانی را که برادرتان به جبهه رفتند را به یاد دارید؟ گفتند: بله ایشان بعد از خداحافظی با دوستانشان به خانه تمام اقوام رفتند. بعد هم به خانه ما و دیگر خواهران و برادرانشان که ازدواج کرده بودند رفته و با ایشان هم خداحافظی کردند. آن روز من چون کار داشتم به دنبال برادرم نرفتم. ولی پدر و مادرمان ایشان را تا محل اعزامشان همراهی کردند و ایشان عازم منطقه شدند. ایشان ادامه دادند که گاهی وقتها به ایشان گله میکردیم که چرا با این سن کم به منطقه میروید؟ ولی ایشان جواب میداد که بر ما واجب است که برویم. این فرمان رهبر بزرگوارمان است ما باید به دستور ایشان از دین و کشورمان دفاع کنیم.
ـ دیدار
از خانم بنائیان درخواست کردیم تا یکی از خوابهایی را که درباره ایشان دیدهاند را برایمان تعریف کنند. ایشان گفتند که: یک شب برادرم را در عالم خواب دیدم که خیلی قد ایشان بلند و رشید شده است. خیلی هم زیبا شده بودند. در حالی که من در خانه همسایهمان بودم ایشان وارد خانه شدند، در حالی که لبخندی بر لب داشتند جویای حال ما شدند و گفتند که برای دیدار ما آمدهاند. (روحشان شاد).
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم