تلاش برای آموختن الفبای مبارزه
شهيد محمد حسين چوبكيان در سال 1343 در يك خانواده بسيار مستضعف در صابون پز خانه تهران در پائين شهر تهران چشم به جهان گشود. از همان اوان كودكي طعم تلخ زندگي را چشيد به طوري كه صاحبخانه همان روزهاي اول زندگي شهيد بود كه يك روز آمد و گفت چون تعداد بچه هايت زياد شده ديگر جاي شما اين جا نيست و من به ناچار از آن خانه نقل مكان داديم و در همان محل اتاق ديگري اجاره كرديم و زندگي را به سختي مي گذرانديم چون پدر شهيد وضع مالي خوبي نداشت خودم نيز از بازار پارچه مي آوردم و مي دوختم تا كمك خرجي باشم تا اين كه محمد حسين بزرگ شد و او را در دبستان بچه يتيمها گذاشتم و تا كلاس چهارم در تهران درس خواند و بعد به قم آمديم و خانه كوچكي در جوبشور كرايه كرديم . محمد حسين روزهاي تعطيل و تابستان ها كار مي كرد و خرج تحصيل خود را در مي آورد و در كنار مطالعه نيز به مسائل سياسي آگاهي پيدا مي كرد . شهيد در اين دوران الفباي مبارزه را مي آموخت و در بحث هاي دسته جمعي كه به وسيله روحانيون تشكيل مي شد شركت مي كرد و خود را براي فرداي انقلاب آماده مي ساخت تا اين كه به فرمان امام تظاهرات شروع شد و او لحظه اي آرام نمي گرفت. اعلاميه پخش مي كرد. سه راهي درست مي كرد و همين طور به مبارزاتش ادامه داد تا به آرزويش رسيد و به جبهه رفت و با كفار جنگيد تا به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
شهيد بسيار فعال و زرنگ بود و لحظه اي را بي كار نمي ماند و در ضمن اين كه كار مي كرد از بحث و تحقيق غافل نمي شد و تا آن جا كه مي توانست دوستان را نيز راهنمائي و ارشاد مي كرد . به بزرگترها احترام مي گذاشت. او بسيار مهربان و دلسوز بود. او نمي توانست ناراحتي ما را ببيند. نماز و روزه اش ترك نمي شد. به خواهر و برادر خود نيز در خواندن نماز تذكر مي داد.
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم