يکشنبه, ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۵۲
نویدشاهد- کتاب «جلوه دوست۲» گزیده خاطراتی از جلوه های ممتاز شخصیت امام خمینی(ره) می باشد که در سال 1387 به چاپ رسیده است.

به گزارش نوید شاهد استان قم، کتاب «جلوه دوست۲» گزیده خاطراتی از جلوه های ممتاز شخصیت امام خمینی(ره) می باشد.

این اثر به سفارش معاونت فرهنگی ستاد بزرگداشت امام خمینی (ره) و با حمایت معاونت امور فرهنگی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسیده است.

کتاب جلوه دوست۲ به قلم آقای "اصغر میر شکاری" در سال 1387 به رشته تحریر درآمده و در بیست هزار نسخه توسط انتشارات محراب قلم منتشر شده است.  

همچنین این کتاب برگرفته از دوفصل با عنوان «روح لطیف» و «اسوه نستوهی و صلابت» در 144 صفحه گرد آوری شده است.

تنها با یاد خدا دلها آرام می شود

در صفحه سوم کتاب به روایت آیت الله واعظ زاده خراسانی برداشتهایی از سیره امام خمینی جلد ۳ صفحه ۱۸۹ این چنین آمده است:

روی زمین می نشستند

بعد از سالهای ۱۳۲۱ امام غالباً تابستان ها به مشهد مشرف می شدند و یکی دو نفر از طلبه های بزرگتر مدرسه ما با ایشان رفیق بودند و به این مناسبت، برای امام مجلس دید و بازدید تشکیل می دادند مدرسه مدرس کوچکی داشت. عده‌ای خاص از عالمان که شاید عده آنها از ده یا پانزده نفر بیشتر نمی شد و امام را می شناختند به ملاقات شان می آمدند بعد هم دیگر زیاد آنجا رفت و آمد می کردند سرپرست آنجا از علمای بزرگ بود و با ایشان صمیمیت داشت ماه مبارک رمضان بود و تابستان. شبها تا  نزدیک سحر، مسجد گوهرشاد پر از جمعیت بود مردم شب  نمی‌خوابیدند که از فرصت شب استفاده کنند و به جای آن روز می‌خوابیدند؛ من به مسجد گوهرشاد می رفتم که در آنجا واعظان بزرگ منبر می رفتند. یکی از آنها پدر خود من بود. در داخل فضا  و صحن مسجد گوهرشاد، افرادی بودند که برای خودشان دعا می‌خواندند. من مکرر این را می دیدم که امام عبایشان  را روی زمین انداخته اند و در میان جمعیت نشسته اند «آن قت مردم ایشان را نمی‌شناختند. تنها افراد خاصی ایشان را می‌شناختند. ساعت نه شب که من از آنجا رد می شدم تا به حرم بروم، می دیدم ایشان نشسته‌اند و دعا می‌خوانند؛ من به حرم می‌رفتم نماز می‌خواندم، بحثی با طلبه‌های گوشه مسجد داشتیم که به آن هم می پرداختیم، آن وقت در حدود سه ساعت بعد که برمیگشتم و از آنجا عبور می کردم، می دیدم که ایشان هنوز نشسته اند و نماز و دعا و قرآن می خوانند خیلی از حوصله و صبر ایشان تعجب می کردم که اینقدر اهل دعا و عبادت هستند.

در صفحه 8 به روایت حجت الاسلام رسول محلاتی و حجت الاسلام رحیمیان نوشته شده:

حتی شب عمل جراحی قرآن می خواندند

امام هر روز مقید بودند چند صفحه قران حدود یک حزب یا بیشتر حتماً بخوانند، حتی روزهای آخر و شب قبل از عمل جراحی هم قرائت قرآن و نماز شب ایشان ترک نشد.«حجت الاسلام محلاتی»

 

روی زمین نشستند

یک بار همه دیدند که امام در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران به طور استثنایی به جای آنکه در جایگاه همیشگی شان روی صندلی بنشینند، وقتی وارد شدند روی زمین نشسته اند و این در همان روزی بود که برندگان مسابقات قرائت قرآن به حضور امام آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آیه قرآن تلاوت شود.«حجت الاسلام رحیمیان»

 

در فصل اول کتاب صفحه ۲۵ حجت‌الاسلام عبدالعلی قرهی اینچنین نقل کرده است:

آقایان بفرمایند بروند

از خصایص امام این بود که هرگز دوست نداشتند در معابر عمومی طوری ظاهر شوند که عده‌ای دور و بر ایشان را بگیرند، تا آنجا که ممکن بود سوالات طلبه ها را در خانه شان جواب می دادند. وقتی که از کلاس درس خارج می‌شدند، مسیر خلوتی را که عمدتاً کوچه‌های منتهی به منزل بود انتخاب می‌کردند و به منزل می آمدند. بارها دیده می‌شد که بعد درس عده‌ای از آقایان که دوست داشتند همراه امام حرکت کنند به دنبال ایشان راه می افتادند، اما وقتی امام متوجه حضور آقایان می شدند، می ایستادند و می گفتند: آقایان بفرمایند بروند.

 

 در فصل دوم کتاب صفحه ۸۸ شهید بهشتی نقل می کند:

کمال آرامش در اوج گرفتاری

من در سال ۱۳۴۸ یک بار توفیق داشتم امام را در نجف ملاقات کنم؛ در آن سالها رفتن به خانه امام در نجف و از زیر چشمان تیزبین ساواک جهنمی طاغوت خارج و مخفی نمی ماند، به همین جهت عده بسیار کمی به خانه ایشان آمد و شد داشتند. در آن موقع آقا در آن خانه خیلی عادی نجف با چند تن از دوستان و خانواده محترمشان زندگی می کردند. آن روزی که من به خانه امام رفتم شاید چهار تا پنج نفر به دیدار امام آمده بودند. با این که آن موقع چون ایام نوروز بود، رفت و آمد مسافران ایرانی به عراق نسبتاً زیاد بود. در سال ۱۳۴۸ یعنی درست در سال‌هایی که طاغوت جشنهای تاجگذاری ۲۵۰۰ ساله را به عنوان نشانه های محکم شدن میخ حکومت طاغوتی اش در سرزمین ایران برگزار می‌کرد یا مقدماتش را فراهم می‌کرد، فکر می کنید چهره امام چه چیزی را نشان می داد؟ شکست؟ ضعف؟ نگرانی؟  هیچی. امام با چنان چهره مطمئن و آرامی سخن می‌فرمودند و با مسایل برخورد می کردند که هر دیدار کننده و بیننده را به آینده امیدوارتر می ساخت.

در صفحه ۹۱ و ۹۲ می خوانید:

نماز شب خود را خیلی آرام خواندند

امام از فرانسه به تهران توی هواپیما واقعا آرام بودند و هیچگونه تشویقی نداشتند؛ حتی همان شب قبل از پرواز نماز شب و نماز صبح خود را خیلی به آرامی و بر طبق معمول هر شب خودشان به جای آوردند و استراحت مختصری هم کردند تا اینکه سوار هواپیما شدیم.« حجت الاسلام سید احمد خمینی»

امام کاملا عادی بودند

در هواپیمایی که امام را از پاریس به ایران آورد من در کنار ایشان نشسته بودم، هواپیما که به تهران نزدیک شد خبرنگاری آمد و از امام پرسید: شما الان چه احساسی داری؟ ایشان فرمودند: هیچ. خبرنگار فکر می کرد که الان امام مثل دیگر افراد که خیلی هیجان زده بودند و اشک شوق می ریختند و عده‌ای هم می‌ترسیدند و در تردید به سر می‌بردند که آیا هواپیما را می‌زنند یا سالم فرود خواهد آمد، آیا همگی را دستگیر خواهند کرد؟ و... هستند. اما برخلاف این تصور امام کاملاً حالت عادی داشتند زیرا از قبل خود را برای هر نوع برخوردی حتی شهادت آماده کرده بودند « آیت الله سید محمد موسوی خوئینی ها»

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده