تنها بازمانده گروه دهم به آرزویش رسید
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید سیدکاظم حسینی، او یکم فروردین ماه 1363 در افغانستان دیده به جهان گشود. 4 ساله بود که همراه خانوادهاش وارد کشور ایران شد. ساکن محله نیروگاه قم بود که تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد. وارد حرفه کفاشی شد. آرام، متواضع و زحمتکش بود. در سال 1383 ازدواج کرد و حاصل این ازدواج سه فرزند پسر به نامهای سیدیحیی، سید احمد و سیدمتین است. شهید حسینی همسر و سه فرزند خردسال خود را رها میکند تا داستان کربلا تکرار نشود و به حرم مطهر اهل بیت پیامبر (ص) اهانت نشود.
شهید سید محمدکاظم حسینی در آخرین اعزام خود، در ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ هنگام نبرد با نیروهای باقیمانده از گروهک تروریستی داعش، در دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، به دست نیروهای خبیث گروهک تکفیری داعش در «حما» نزدیک حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پیکر مطهرش در قطعه 31 گلزار شهدای بهشتمعصومه قم در کنار همرزمانش آرام گرفت. در ادامه گفت و گویی از خبرنگار نوید شاهد با فرزند و همسر شهید را می خوانید...
اعزام
از پسر بزرگ شهید یحیی که پانزده سال بیش نداشت، در مورد نحوه اعزام پدرش پرسیدیم و او گفت: پدرم، علاقه زیادی نسبت به اهلبیت داشت، آنقدر زیاد که ده سال پیش که هنوز، کسی متوجه اخبار سوریه و خطر محاصره حرم زینبی و حساسیت منطقه نبود؛ با آگاهی تمام همراه با دیگر رزمندگان ایرانی، فاطمیون و زینبیون به سوریه اعزام شد. به همین دلیل او را از رزمندگان پیشکسوت مدافعان حرم میدانند و چه کسی میداند، ده سال در «میدان» بودن یعنی چه!
یحیی از غم وصال پدرش با فرمانده گفت: دنیا دیگر برایش تنگ بود، مخصوصا پس از شنیدن خبر شهادت حاج قاسم دیگر تاب ماندن نداشت. وقتی تصویر دست حاج قاسم را دید مانند یتیمان برسر و صورت میزد و چنان در غم فرمانده میسوخت که فقط، وصال درمانش بود و بس!
خدایا مرا به قافله ای که به سویت آمدند متصل کن
پرسیدیم؛ که از پدر چه چیزی در ذهن تو نقش بسته است؟ او به حالت پدر بعد از نماز اشاره کرد که همیشه دستهایش را بعد از نماز بالا میبرد و برای خودش و همه مؤمنین آرزوی شهادت داشت؛ این دعا را بلند بلند بر زبان میآورد: خدایا مرگ همه ما را جز شهادت قرار مده...
آری! ملائکه دعایش را به آسمانها بردند... بالا و بالاتر...
تنها بازمانده گروه دهم
همسر شهید حسینی در پاسخ به سوال ما از نحوه جانبازی همسرش و اینکه چرا بعد از مجروحیت های متمادی باز هم تصمیم به رفتن داشت عنوان کرد: گروه دهم، متشکل از20 رزمنده بود که ده سال پیش به سوریه اعزام وهمگی به شهادت رسیدند و تنها بازمانده گروه دهم کسی جز سید محمدکاظم حسینی نبود. او که سالها در داغ فراق همرزمانش میسوخت. بارها تا مرز شهادت رفته بود، سه بار مجروحیت شدید را تجربه کرده بود. بدنش پر از ترکش بود، موج انفجار او را اذیت میکرد و در یک حادثه کلیه سمت راستش را از دست دادهبود اما همچنان بر تصمیمش مصمم بود. او به شدت دنبال شهادت بود... همه آمال و آرزویش را در شهادت میجست.
الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک
از همسر شهید در مورد سختیها و دلواپسیها پرسیدیم و چقدر عاشقانه گفت: رضای محبوب را بر رضای خودم خواستم. روزهایی بود که هیچ خبری از محبوبش نداشتم و به هر دری میزدم تا شاید خبری از او بیابم.
تاریخ دقیق آخرین صحبتهایش را با همسرش میدانست، تمام جملات سید در ذهنش بود، کلمه به کلمه... از آمار ثانیههایی بیخبری با خبر بود، هر ثانیهاش یک عمر بود... چه بر سر محبوبش آمده؟
گفتگو از فاطمه عباسی هفشجانی