زندگی نامه/ احترام به پدر و مادر؛
چهارشنبه, ۰۷ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۱۷
نوید شاهد _ در کتاب سبز قامتان، در بخشی از زندگی نامه سرباز یکم شهید احمد مختاری این چنین آمده است: خلق و خوی نیکوی احمد باعث شده بود تا دوستان بسیاری را در اطراف خود جمع کند. برای پدر و مادر احترام زیادی قائل بود و می گفت: اگر شما از رفتن من به جبهه راضی نباشید نماز و شهادت من قبول نمی شود.در ادامه زندگی نامه این شهید والامقام را می خوانید.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید احمد مختاری در سال ۱۳۴۶ در روستایی به نام امامزاده قاسم از توابع استان همدان دیده به جهان گشود. دوران کودکی اش را در همان روستا سپری کرد. در سن هفت سالگی برای تحصیل به روستایی به نام نیر رفت. احمد سال اول و دوم تحصیل را در روستا گذراند و آنگاه در سال ۱۳۵۵ به همراه خانواده در شهر قم اقامت گزید و به ادامه تحصیل پرداخت. این دوره از زندگی احمد که با اوج گیری نهضت اسلامی امام خمینی مصادف بود رنگ دیگری به افکار او داد.

در این مدت احمد برای اقامه نماز به حرم حضرت معصومه » «س» می رفت و پس از نماز در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می نمود. با پیروزی انقلاب و آمدن امام به وطن، گویی تازه به دنیا آمده بود. شور و شوق عجیبی داشت یکی از بهترین روزهای زندگی احمد ورود امام به قم بود؛ زیرا او توانست در مجلس سخنرانی ایشان حاضر شود و ایشان را از نزدیک زیارت کند. او هیچ گاه این خاطره را فراموش نمی کرد و از آن روز برای مادرش تعریف میکرد.

با شروع جنگ تحمیلی و فرمان امام خمینی مبنی بر تشکیل بسیج ۲۰ میلیونی احمد، در مسجد طفلان مسلم نیروگاه ثبت‌نام نمود و به عنوان بسیجی آموزش دوره های بسیج را آغاز کرد. شبها در پایگاه پست می‌داد و روزها نیز به فعالیت‌های دیگری می‌پرداخت و شهادت تعدادی از بچه های پایگاه احمد دیگر نتوانست در شهر بماند.

پس از سعی و تلاش فراوان توانستند رضایت پدر و مادرش را جلب کند و در تاریخ ۱۵ تیر ماه ۱۳۶۴ برای اولین بار به جبهه اعزام شود. به رزمندگان دلاور اسلام پیوست و با تمام وجود در برابر دشمن ایستادگی کرد. در عملیات رمضان والفجر ۲۴ و فتح المبین شرکت داشت در عملیات رمضان از ناحیه دست مجروح شروع شد. بنا به گفته دوستانش حتی برای مداوا هم به بهداری مراجعه نکرد.

وی در قم ۶ ماه در پدافند هوایی زندان ساحلی و شاه جمال به عنوان بسیجی خدمت کرد. اواخر سال ۶۴ تصمیم گرفت به خدمت سربازی برود و به عنوان سرباز وظیفه ایفای خدمت کند به همین منظور وارد کمیته انقلاب اسلامی شد و به اراک رفت و سپس برای گذراندن دوره آموزشی به شهر خاش در استان سیستان و بلوچستان منتقل شد و در این مدت با عوامل خود فروخته و قاچاقچیان وارد عرصه مبارزه شد و پس از آن به کام کمیته اهواز عزیمت کرد.

احمد بعد از عملیات والفجر ۸ در لشکر ۷ ولی عصر عجل الله فرجه الشریف مامور شد تا در جبهه فاو ایفای نقش کند در نهایت روز نوزدهم مردادماه سال ۱۳۶۵ در منطقه فاو به دست دژخیمان عراقی به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به لقاء الله پیوست و در گزار شهدای امامزاده ابراهیم قم به خاک سپرده شد.

هنگام اعزام به جبهه و رها کردن درس و مدرسه از سوی معلم ها نهی می شد؛ چرا که او از نظر درسی قوی و پر تلاش بود؛ اما احمد معتقد بود که مدرسه و تحصیل دیر نمی شود. حضور در جنگ واجب تر است و نظام اسلامی احتیاج به نیرو دارد، هرچند مدرسه هم سنگر دیگری است اما وی عاشق شهادت بود.
خلق و خوی نیکوی احمد باعث شده بود تا دوستان بسیاری را در اطراف خود جمع کند. برای پدر و مادر احترام زیادی قائل بود و می گفت: اگر شما از رفتن من به جبهه راضی نباشید نماز و شهادت من قبول نمی شود.
دوستانی که در لحظه شهادت کنار احمد بودند می گویند: احمد قبل از شهادت به سنگر یکی از دوستانش رفت و پولی را که بدهکار بود پرداخت و گفت: شاید دیگر همدیگر را ندیدیم. و پس از کمی صحبت با دوستانش تصمیم گرفت به سنگر خودش برگردد. هرچه به او اصرار کردند که عجله نکن فایده ای نداشت و به سنگرش بازگشت. چند لحظه‌ای بعد با اصابت خمپاره به سنگرش در کنار همرزمان دلاورش به شهادت رسید. با اینکه تمام بدنش زخمی شده بود اما صورتش سالم بود، به طوری که گویی لبخندی زیر لب داشت و آن هم لبخند رضایت و رسیدن به لقاءالله بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده