زندگی نامه/
شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۵۴
در زندگی نامه شهید محمد رنجبر می خوانید: دارای آن چنان روحیه ای بود که بوسیله روحیه خویش باعث تقویت دیگر رزمندگان می گشت.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید محمد رنجبر در خانواده ای مذهبی در فردو از توابع شهر قم در تاریخ یکم فروردین ماه 1326 دیده به جهان گشود.

شهید رنجبر از روحیه بالایی برخوردار بود

وی تحت تربیت پدر و مادر خویش درآمد تا اینکه به سن هفت سالگی رسید و در سن هفت سالگی به کلاس قرآن می رفت و در آنجا قرآن می آموخت.

تا سن 12 سالگی به آموزش و یاد گرفتن خواندن قرآن خویش خاتمه داد و بعد از سن 12 سالگی همکاری برای پدر خویش گشت و در کارهای کشاورزی و دامداری به پدر خویش کمک می کرد. وقتی به سن 15 سالگی رسید روستای خویش را ترک کرده و به شهر قم آمد و در یک مغازه سوهان پزی شاگردی می کرد تا اینکه سوهان پزی را در آنجا یاد گرفت و به روستای خویش در سن بیست سالگی بازگشت و با پدر خویش شروع به کندن قناتی کرد.

وی در رسیدن به هدف خود به پیروزی رسید و بعد از اتمام کار دوباره به شهر بازگشت؛ امّا این بار به شهر تهران رفته و در آنجا در یک مغازه خواربار فروشی شاگر شد و بعد از  2 سال کار در تهران برای دومین بار به روستای خویش «فردو» بازگشت و در همین اوان با یکی از دختران هم  وطنش در همین روستا  ازدواج کرد و بعد از مراسم ازدواج و مدتی با همسر خویش دوباره به شهر تهران رفت.

با برادر خویش یک مغازه نانوایی خرید و در آن جا شروع به کار کرد و بعد از مدتی پشیمان شد و به قم بازگشت و یک دکان قند سازی در قم دایر کرد و بعد از یک سال کار در اثر ضرری که دید این کار را رها کرد و به سوهان پزی مشغول شد.

در همین اوایل بود که انقلاب به اوج خود رسید.

وی یکی از افرادی بود که در جریانات انقلاب حضور بی شائبه ای داشت و فردی مثمر ثمر بود و حضور او در تظاهرات آن چنان بود که که برای چند بار زخمی شد ولی همیشه از دست مزدوران شاه جان سالم به در می برد و مثل کوه آن قدر مقاوم بود که هیچ چیز را توان مقابله با او را نداشت.

یکی از کارهای او را در جریانات انقلاب می توان پخش اعلامیه ها به شهرهای مختلف کشور به همین صورت این که آنها را در بسترهای سوهان پزی مخفی می کرد و به شهرهای دور و نزدیک از جمله رشت می فرستاد نام برد.

در همین اوایل بود که در اثر لو رفتن ارتباط خویش را با شمال کشور قطع کرده و محصول خویش را و همچنین اعلامیه ها را به شهرهای دیگر می فرستاد تا اینکه انقلاب به برکت خون شهیدانمان به پیروزی رسید.

او در جریانات گروهک ها عنصری مبارز بود و همواره در مقابل آن ها می ایستاد و با افراد ضد انقلاب مبارزه می کرد و در اثر محاصره اقتصادی  که به کشور وارد شده بود کار سوهان پزی را رها کرده، بلکه کار قنادی، نبات سازی پرداخت تا اینکه در سال 1360 برادر خویش را در عملیات شکست حصر آبادان از دست داد و بعد از آن اسلحه برادر خویش را به دوش گرفت و عازم جبهه نبرد شد.

اولین اعزام او به تپه چشمه بود و در آنجا با بعثیان خائن به نبرد پرداخت تا این که در همین زمان فرزند خواهر خویش را از دست داد و بعد از سه ماه به شهر بازگشت.

وی در این زمان که به جبهه می رفت نماز شبش ترک نمی شد و آن قدر دلیر و مقاوم بود که هیچ کس در جبهه به پای او نمی رسید.

وی دارای آن چنان روحیه ای بود که بوسیله روحیه خویش باعث تقویت دیگر رزمندگان می گشت.

بعد از چندمین بار که به جبهه می رفت بالاخره درعملیات بدر، در شرق دجله و فرات در تاریخ بیست و دوم اسفند 1363، در اثر اصابت تیر به سرش به درجه رفیع شهادت رسید و جان به جان آفرین تسلیم کرد و به امید آن که فرزندان او دیگر امت قهرمان و شهید پرور راه او را ادامه دهند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده