يکشنبه, ۰۹ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۳۴
در وصیت نامه شهید «حسین محمدی کیلوائی» می‌خوانید: پدر و مادر عزیز من در مکتب حسین (ع) در جبهه‌ها درس شهادت را گرفتم و آموختم که در نهضت حسین باید درس شجاعت را آموخت از شما می‌خواهم که صابر باشید و در مقابل مشکلات ایستادگی کنید.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید حسین محمدی کیلوائی فرزند اکبر در سال 1347 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود.

شهید کیلوائی درس شجاعت را از مکتب امام حسین برگرفته بود

او در مورخه بیست و پنجم تیرماه 1364 از طریق بسیج شهرستان قم به جبهه جنوب اعزام و در تاریخ بیست و چهارم تیرماه 1364 در عملیات غرور آفرین عاشورای 2 منطقه چنگوله به علت اصابت تیر به کتف و موج گرفتگی به فیض عظیم شهادت نائل گشت.

پیکر پاک و مطهرش طی مراسم باشکوهی در گلزار شهدای علی بن جعفر «ع» در مورخه بیست و هشتم مرداد ماه 1364 به خاک سپرده شد.

در ادمه وصیت نامه این شهید والامقام را می خوانید.

بسمه تعالی

حمد و سپاس خدای بزرگ را که بر من منت نهاد و مرا به راه مستقیم هدایت کرد خدای بزرگ را بسیار شاکر و سپاسگذارم که به من توفیق خدمت در راهش را عطا فرمود.

ما پیروان مکتب حسین «ع» هستیم و بر ندای نایب امام زمان لبیک گفتیم و تا جان در بدن داریم در راهش اهدا خواهیم کرد.

ای مسلمانان همگان به پا خیزید و ریشه مرید ظلم و ستم در جهان هست خشک کنید تا عدل و عدالت دادگستر این راه باشد.

ای کاش من در کربلا بودم و امام را یاری می کردم؛ بهوش باش که اگر لحظه ای بر خود نیایی تا ابد نخواهی فهمید هر چه زودتر تصمیمت را بگیر و حرکت کن که لحظه ای دیگر دیر است.

با سلام خدمت امام و امت و پیروان راستین ایشان و با سلام بر شما شهدای اسلام و با سلام خدمت شما پدر و مادر عزیزم پس از عرض سلام سلامتی شما را از خدای متعال خواهانم؛ پدر و مادر عزیز من در مکتب حسین در جبهه ها درس شهادت را گرفتم و آموختم که در نهضت حسین باید درس شجاعت را آموخت از شما می خواهم که صابر باشید و در مقابل مشکلات ایستادگی کنید و در هر لحظه امام را دعا کنید و مرا حلال کنید و از جانب من از تمام دوستان و آشنایان خداحافظی کنید.

لحظاتی دیگر به عملیات نمانده؛ قلبها به عشق حسین می طپد انگار که به دنیای جدیدی دست پیدا کرده ام.

آیا زنده ایم یا به دیار دیگر می رویم تمام بچه ها در سنگر اشک می ریزند و حسین را صدا می کنند.

از خدا می خواهم که مرا بیامرزد و از گناهان من درگذرد به امید دیدار در صحن اباعبدالله. خدانگهدار

گفتم مگر ز رویت زاهد خبر نداری/

گفتا که تاب خورشید عمر بی بصر ندارد/ 

گفتم به کوی عشقت پایم بگل فروشد/

گفتا که کوچه عشق راهی به در ندارد/

 

خواهرم امشب که با مادر خویش                اندکی دست در آغوش کنم

دامنش پر کنم از شبنم اشک                       تا که این درد فراموش کند

یاد دارم که به من می گفتی مادر                 آیه آن روز که داماد شوی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده