چهارشنبه, ۲۳ شهريور ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۳۵
در وصیت نامه شهید شهید ابوالفضل کوه پیما می خوانید: امیدوارم با ریخته شدن خونم، دینم را به اسلام و امام و امت شهید پرور ایران ادا نمایم.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید ابوالفضل کوه پیما در دی ماه سال 1340 در شهر مقدس قم متولد شد.

با شهادتم، دینم را به اسلام ادا خواهم کرد

وی به عضویت سپاه در آمد و در سن 24 سالگی در تیر ماه سال 1365 در عملیات کربلای یک منطقه مهران به درجه رفیع شهادت نایل شد.

در ادامه وصیت نامه این شهید والامقام را می خوانید.

«من طلبی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی اجنی و من اجبنی عشقی من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دینه و من علی دینه فانادیته»

هر کس مرا طلب کند، مرا می یابد و هر که مرا بیابد، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم، او را می کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد، من خودم دیه او هستم.

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند/ فرزند وحیات و خانمان را چه کند

عاقبت مرگی که از آن می گریزید شما را در خواهد یافت و پس از مرگ به سوی خدایی که دانای آشکار و نهان است، باز می گردید و او شما را به آن چه از نیک و بد کرده اید آگاه می سازید.

هر چه فکر کردم که آیا می توانم از سیطره حکومت الله «تبارک و تعالی» بگریزیم و آیا می توانم از مرگ فرار کنم؟ فکرم به جایی نرسید، چرا که هر مکانی تعلق به او دارد «لله ما فی السموات و ما فی الا رض» و نه تنها از حکومت او فرار ممکن نیست بلکه از مرگ هم نمی توان گریخت.

مرگ در تعقیب انسان هست و اوست که زنده می میرد.

این بنده حقیر و رو سیاه فکر می کنم چطور چیزی درباره وصیتنامه ام بنویسم که در طول حیاتم و زندگی ام بدان عمل نکردم، ولی چه کنم این دفعه اول نیت چه بسا دیدم که نصیحت ها در دیگران برادران موثر بود، ولی در من هیچ.

اما بحسب وظیفه چند نکته را یادآوری می نمایم.

دنیا جای ماندن نیست بلکه پلی است که باید از آن گذر کرد و چه بهتر است که انسان خالصا و مخلصا دنبال تعقیب همچون شهادت در راه خدا باشد که این آرزو مرا دیوانه حسین «ع» کرده است، چه بهتر است که به سرای ابدیت پیوست. خوشا آنان که از این راه توشه ای برداشتند و به جوار رحمت حق پیوسته و نه مثل من بیچاره که عمرم را به بیهودگی گذراندم.

دومین روز خجسته میلاد مولود مولی امیر المومنین علی «ع» مظهر عدالت و جز معصیت توشه ای برنگرفتم ولی می روم تا بلکه با ریختن خونم گناهانم آمرزیده و مورد عفو و رحمت خدا قرار گیرم، تا از این عقب افتادگی قافله کمی سبقت بگیرم ان شالله تعالی.

ایها الناس، ای مردم، خانواده های شهدا، ای برادران حزب الله، قدر امام امت این رهبر کبیر انقلاب و بزرگوار ماه جماران و دلسوز امت را بدانید بنام خدای خمینی طاغوت شکن که تمام طاغوت ها را در هم شکست یعنی حکومت پوسیده قرن2500ساله محمد رضا شاه خائن را سرنگون نمود و احکام اسلام را زنده نمود و ما را از زیر سلطه آمریکای جنایتکار رهانید، چه بسا که زمان طاغوت رنج ها و مصیبت ها کشیدم و هیچ اختیار از خودم نداشتم.

دیگر هیچ چیزمان به خودمان تعلق نداشت، بلکه در اختیار سردمداران، زورگویان بود و اسلام و قرآن مرده بود.

این جوان مردان شیردل ایران زمین توان و جرات نه گفتن را نداشتیم؛ امت حزب الله آگاه باشید و قدر این رهبر و این خون شهیدان و این نعمت های الهی را بدانید و سجده شکر را بجا آورید؛ این رهبر بزرگوار که همچون خورشید از فرودگاه مهرآباد پدیدار شده و می درخشید، حرف ها و نصایح این رهبر بزرگوار را خوب گوش کنید و مو به مو اجرا کنید.

تو را به خدا از حوقه بازها و چاپلوسی ها و از حزب بازی ها و گروه گوری ها بپرهیزید، جز این که رضای خداوند تبارک و تعالی را در نظر بگیرید نداشته باشید.

از شما پدر و مادر با وفایم و برادان حزب الله می خواهم که از خط اصیل عزیز و فقیه عالیقدرکه همان راه انبیا و اولیا را ادامه می دهند جدا نشوند و با خط اصیل ولایت فقیه که با خون هزاران شهید و شهیدان گمنام به تثبیت رسیده منحرف نشوید.

پروردگارا این حقیر چطور شکر و سپاس تو را به جا آورم از اینکه چنین پدر و مادرمهربان و بزرگواری به من عطا فرمودی و آنها چقدر سعی و همت در تربیت من داشتند، ولی من در عوض به آن ها زحمت و رنج فراوان دادم؛

وای به حال من که نتوانستم حقوقی که آنان بر گردنم دارند بجا بیاورم، وای بر من.

برادران عزیزم و خواهران مهربان را نتوانستم ادا نمایم؛ این حقیر خود را نسبت به تمام اقوام و خویشاوندان و به یاری ستاد مقاومت مدیران می دانم با بودنم که خدمتی به اسلام و برادران با تقویم نکردم، امیدوارم با ریخته شدن خونم، دینم را به اسلام و امام و امت شهید پرور ایران ادا نمایم.

در پایان باید بگویم که اگر توفیق شهادت داشتم و به فیض الهی رسیدم و اگر جنازه ام به دستانتان رسید در گلزار شهدا علی ابن جعفر به خاک بسپارید و زیاد برایم طلب مغفرت نمائید.

از برادان حزب الله می خواهم که در تشییع جنازه ام ذکر و مصائب ابا عبدالله الحسین «ع» و شعار راجع به آن حضرت بدهید.

خدایا به لطف و کرمت قسم از این بنده رو سیاه در گذر و آمرزش مغفرت می طلبم.

پدر ارجمندم مادر مهربانم از شما می خواهم که اگر خواستید گریه کنید، برای امام حسین و شهیدان گمنام در زیر آسمان کربلای خوزستان به خاک فتاده ام گریه کنید.

از شما پدر و مادر و برادران عزیزم و خواهران مهربانم و تمام اقوام و خویشان و همسایگان می خواهم که مرا ببخشید و حلالم کنید و از دست این حقیر رضایت بخش باشید.                                                               

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده