شهید حسینی قورتانی؛
چهارشنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۳۹
در زندگی نامه شهید «سید محسن حسینی قورتانی» آمده است: از تظاهر و خودنمایی پرهیز داشت؛ امورات مادّی در نظرش بی­ اهمیّت و به زندگی ساده متمایل بود. در ادامه زندگی نامه و خاطره ای از این شهید والامقام را می خوانید.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید سید محسن حسینی قورتانی در روز 31 اردیبهشت ماه 1347 برابر 21 ماه صفر 1389 در یک خانواده روحانی و روستایی در شهر مذهبی قم چشم به دنیا گشود و دوران طفولیات را طی کرد و با گذراندن دوره ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی قطب راوندی قم گردید.

امورات مادی را بی ارزش می دانست

وی همزمان با آغاز سال دوّم راهنمایی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع گردید. وی جهت آموزش نظامی در جلسات بسیج مسجد محلّه و پاسداری شبانه شهری شرکت می­ کرد و برای این کار اهمیّت فراوانی قائل بود و علاقه زیادی نشان می ­داد، به طوری که مسئله جنگ را عملا مهمتر از درس و مدرسه می‌دانست.

او آرزوی توفیق حضور در جبهه ­ها را داشت. مشکلات و سختی های خود را کمتر با خانواده خود در میان می ­گذاشت و در برابر آن ها بردبار بود.

به شعائر اسلامی و شرکت در نماز جمعه و جماعت و جلسات مذهبی اظهار علاقه می­ کرد؛ از ولایت فقیه سخن می گفت و به حضرت امام (مدّ ظلّه) و پیروان خط (معظم له) و روحانیت اصیل ارادتمند بود.

از تظاهر و خودنمایی پرهیز داشت. امورات مادّی در نظرش بی­ اهمیّت و به زندگی ساده متمایل بود. شخصیت را در لباس نو و گران قیمت نمی­ دانست و از صراحت و صداقت گفتار برخوردار بود.

در مردادماه 1361 در بسیج بخش کوهپایه اصفهان ثبت نام و پس از طی یک دوره فشرده نظامی و رموزات جنگی در پادگان غدیر اصفهان به شهرک دار خوئین اهواز تیپ امام حسین (ع) عزیمت و در عملیات پیروزمندانه محرّم در خطّ مرزی عین خوش شرکت کرد و در روز 11 آبان ماه 1361 مطابق 15 محرم الحرام 1403 در سنّ 14 سالگی به  افتخار شهادت که آرزوی دیرینه و راه اجداد طاهرینش بود نائل گردید.

پیکر پاک و مطهرش در روز 23 آبان ماه 1361 در قبرستان عمومی روستای قورتان رودشت  اصفهان که وطن اصلیش بود به خاک سپرده شد. والسلام علیه یوم وُلِدَ و یوم قُتِلَ و یوم یُبعَثُ حیا. یادش گرامی و راهش پر دوام باد.

خاطره ای از پدر شهید حسینی قورتانی را می خوانید.

آقا سید محسن 14 و نیم سالش بود که حدیث جنگ شروع شد با اینکه سن و سالی نداشت اراده و فکر روشنی داشت. هر وقت که می­رفت مسجد محله راجع به جنگ سوال می­کرد؛ با آنها تماس داشت تا اینکه وارد بسیج بخش کوهپایه اصفهان شد و پس از طی یک دوره فشرده نظامی در پادگان الغدیر اصفهان به شهرک دار خوئین اهواز رفت و در عملیّات محرم در خط مرزی عین خوش شرکت کرد.

 بعد از عملیات شروع کردند به برگرداندن اجساد شهدا که خبر آوردند ایشان شهید شده­ اند. من بارها سعی کردم که خواب ایشان را ببینم و در مورد کیفیت شهادتش سؤال کنم؛ چون هنوز برایمان مشخص نشده است. من او را در خواب می ببینم، اما نه خودم می ­توانم حرف بزنم و نه اینکه او چیزی می­ گوید، فقط چهره ­اش را می ­بینم.

گفتنی است پرونده این شهید والامقام در بنیادشهید استان قم موجود است.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده