به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید داور یسری؛
سردار شهید «داور یسری» فرماندهی که در میدان جنگ چون شیر بی‌باک و در خلوت شب زاهدی بود كه اشک از چشمانش همیشه جاری بود.

فرمانده دلاوری كه زاهد شب بود

به گزارش نوید شاهد اردبیل، سردار شهید داور یسری فرماندهی که در میدان جنگ چون شیر بی‌باک و در خلوت شب زاهدی بود كه اشک از چشمانش همیشه جاری بود. زندگی این سردار سرافراز را مرور می‌کنیم:

تولد و دوران کودکی

داور یسری، 28 فروردین 1332 در كوچه معمار اردبیل در خانواده‌ای مذهبی چشم به دنیا گشود. داور كه اولین فرزند خانواده بود از همان نوباوگی به تلاوت قرآن علاقه‌مند شد. با گذشت ایام بزرگ شد ولی رشد روحی او قابل مقایسه با جسم نحیفش نبود. از حدود 11 سالگی نماز می‌خواند و با وجود جسم نحیف و سن كم،‌ روزه می‌گرفت و همواره پایبند نماز جماعت بود.

در محضر آیت‌الله مشکینی


در سالهایی كه آیت‌الله مشكینی در اردبیل اقامت داشت، داور پای منبر ایشان می‌رفت و نقل است كه روزی داور یسری از ایشان درخواست استخاره كرد.

آیت‌الله مشكینی گفت: شما نیت كنید، ‌من استخاره می‌كنم. داور با شادی گفت: «آقا من نیت كرده‌ام.» آیت‌الله مشكینی آیاتی را تلاوت كرده و در تفسیر آنها اظهار كرد: پسرم خیلی خوب است خداوند تو را در این راه هدایت و نصرت خواهد فرمود با همت و اراده به دنبال نیت و هدف خود باشید.

از آن پس محبت آیت‌الله مشكینی در قلب داور چنان جای گرفت كه سال‌ها بعد به قم رفت و در كلاس‌های اخلاقی و عرفانی و عقیدتی او شركت كرد.

یكی از مهم‌ترین ابعاد زندگی داور یسری، ‌مبارزات سیاسی و انقلابی او قبل و بعد از انقلاب اسلامی بود كه از گرایشات عمیق دینی و روح انقلابی وی نشأت می‌گرفت‌.


 شهید یسری از زبان آیت‌الله مروج

 مرحوم آیت‌الله مروج امام جمعه فقید اردبیل درباره داور یسری می‌گفت: او را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در زمره جوانانی می‌دیدم كه در مساجد و مراسم مذهبی و دینی شركت می‌جست و اجمالاَ مطلع بودم كه جلسات خصوصی با بعضی از جوانان نیز داشت.

وصف داور یسری از زبان برادرش


جعفر یسری برادر داور درباره فعالیت‌های او در قبل از انقلاب می‌گوید: فعالیت‌های مذهبی و انقلابی داور از سال 1348 شروع شد كه به همراه شهید پیرزاده و سایر همرزمانش جلسات و محافل مذهبی تشكیل می‌دادند و در تهیه، تكثیر و توزیع اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) فعالیت می‌كردند و چگونگی شهادت افراد انقلابی (مانند زندگی‌نامه شهید آیت‌الله سعیدی) را در زمان طاغوت به صورت شبانه در شهر پخش می‌كردند.

دوران خدمت سربازی و خاطره آیت‌الله مشکینی

داور یسری با اخذ دیپلم در سال 1350 به خدمت سربازی اعزام شد و دوره آموزشی را در پادگان آموزشی كرج طی كرد در همین پادگان برای اقامه نماز جماعت در ارتش دوران شاه همت گمارد، او را به دلیل مبادرت به این كار بازداشت و شكنجه كردند و اقامه نماز جماعت را ممنوع كردند.

مرحوم آیت‌الله مشكینی در خاطراتی از دوره سربازی شهید یسری می‌نویسد: به جوانی در لباس سربازی برخوردم او را در میان لشكر طاغوت آن زمان از سربازان حق دیدم و در محیط فاسد آن روز از صالحانش مشاهده كردم و در جوّ آلوده آن محیط از همه پلیدی‌ها پاكیزه یافتم. وزانت سخن، پاكی اندیشه، صفای دل از روح انقلابی‌اش سرچشمه می‌گرفت. از ملاحظه حالاتش در شگفتی فرو رفتم صراحت لهجه و صداقت باطنش مرا به رفاقت خواند و من پذیرفتم نام شریفش داور، شهرتش یسری بود رفته رفته دریافتم كه او را نفسی است پاكیزه، ‌هدفی استعالی، آرمانی است والا، همتی است بلند گاهگاهی در خانه‌ام مرا مورد عنایت قرار می‌داد و روزی هم من در بستر مجروحیتش از وی حال پرسیدم تا آن روز كه مطلع شدم او را به لقاء الله انتخاب كرده‌اند و خوشا به سعادت او ، طوبی له.'

حضور در سوریه، لبنان و فلسطین


داوریسری ‌در شهریور 1358 به سوریه رفت و پس از سه ماه اقامت در سوریه،‌ عازم لبنان شد و به مبارزین فلسطینی پیوست و ضمن فراگیری عملیاتی چریكی و تخریب در جنبش امل لبنان بارها علیه غاصبین صهیونیست مبارزه كرد.

عضویت در سپاه پاسداران


پس از بازگشت از لبنان، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و به آموزش فنون نظامی در پادگان سعدآباد پرداخت و به دلیل لیاقت و شایستگی به عضویت شورای فرماندهی پنج نفره پادگان سعدآباد درآمد.

همراهی با شهید جهان آرا در خرمشهر


با شروع جنگ تحمیلی به جبهه شتافت و به همراه شهید محمد جهان آرا - فرمانده وقت سپاه خرمشهر - در عملیات های مختلف شركت كرد تا این كه در سال 1359 در خرمشهر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و به علت شكستگی استخوان لگن و قطع عصب پا از ناحیه پای چپ معلول شد.

فرماندهی سپاه اردبیل و فعالیت در دفتر نمایندگی حضرت امام (ره)


بعد از شهادت ابوالفضل پیرزاده - فرمانده وقت سپاه پاسداران اردبیل - به دست منافقین، مسوولیت فرماندهی سپاه اردبیل را پذیرفت و با ورود به سپاه اردبیل تحول معنوی خاصی در آن وجود آمد.

پس از فرماندهی سپاه اردبیل در سال 1363 به عضویت دفتر نمایندگی امام (ره) در سپاه در آمد و تا سال 1365 به فعالیت هایش در دفتر نمایندگی حضرت امام (ره) در سپاه ادامه داد.

حضور مدام در جبهه و مجروحیت

در خلال فعالیت در دفتر نمایندگی امام (ره) در سپاه چندین نوبت جهت ارزیابی از وضعیت جبهه‌ها عازم منطقه می‌شد، در منطقه های پرخطر حضور می یافت او در جبهه ها به انجام سخت ترین و پرخطر ترین كارها مبادرت می‌كرد.

او شش بار در جریان این اعزام ها مجروح شد از آن جمله مجروحیت شیمیایی وی در سال 1362 در عملیات خیبر بود.

وصف شهید از زبان همسرش


داور، مصداق كلام امام (ره) بود چرا كه حجاب تن را شكسته بود و در تمام حالات و سكنات خود به خدا نظر داشت او حتی شهادت را هدف نمی دید بلكه وسیله ای برای رضای خدا می دانست همسرش می گوید: در آخرین دیدار با من گفت: 'برای من آرزوی شهادت نكنید،‌ بلكه آرزوی رضای پروردگار را كنید و اگر در این راه شهادت نصیبم شد كه زهی سعادت.

همسر وی،‌ خانم منصوره كاظمی شیرزاد، ‌در مورد سلوك خانوادگی داور می‌گوید: در منزل همیشه در كارها به من كمك می‌كردند و اجازه كارهای سنگین به من نمی‌ادند. بعضی اوقات كه از كار بر می‌گشتند،‌ بدون اینكه استراحت كنند و لباس شان را عوض كنند شروع به كار می‌كردند یادم نمی‌آید تا زمانی كه با ایشان بودم به تنهایی سفره را پهن و جمع كرده باشم. علاوه بر خرید،‌ جارو كردن، گرد گیری، قند شكستن و خرد كردن گوشت، حتی در بعضی مواقع سبزی را خودشان تمیز می‌كردند.
 

وصیت نامه 


داور یسری در 27 مهر 1365 وصیت نامه ای نوشت كه در آن دیدگاهها، آرمانها و باورهای خود را تبیین كرده است وصیت نامه را با حدیث قدسی، این چنین آغاز كرده است :

بسم الله الرحمن رحیم

'من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته'

... بنده با ندای ملكوتی ایشان (امام خمینی) كه آوای 'هل من ناصر ینصرنی' را سر داده است، با تمامی آگاهی، عشق و ایمان، لبیك و خط اصیل اسلامی اش را انتخاب كرده ام و با عرض تاسف و كمال شرمندگی، ‌كه تا حال فوز عظیم شهادت نصیبم نشده است و جبهه نبرد حق علیه باطل آمده و به فضل خداوند بزرگ هنوز در انتظار شهادت هستم، ‌به این دلایل آیا شهید، پیام فرق شكافته حضرت علی (ع) و سر بر نیزه رفته حسین (ع) را با نثار خون خود، ‌به گوش تاریخ نمی رساند. آیا اسلام نیازمند به تزریق خون نیست و شهید با شهادت خود همه‌ این نیازها را برآورده نمی كند. آیا شهیدان ،‌پویندگان راه انبیا و وارثان صلابت ها، ‌استقامت ها، بصیرت ها،‌ هدایت ها و انسانی ها و خداخواهی ها و كمال ها نیستند؟ آیا شهید چون بمبی نیست كه بر سر چپاولگران و غارت گران شرق و غرب می افتد؟ آیا شهید با خون خود پلی نمی زند تا ساحل درد و رنج این دنیا ،‌به ساحل سعادت و كرامت و بهشتهای وسیع عبور كند؟

آیا شهادت،‌تنها سلاحی نیست كه دشمن را یاری مقابله با آن نیست؟ آیا شهادت ، پایان بخش مرگ و مردگی ها نیست و شهید با خون خود به این مردگی ها پایان نداده و ضامن ضربان مداوم رگ های امت اسلامی نمی شود؟

... پس ای زمان به پا خیز و واژه عظیم شهادت را در صفحه بزرگ طبیعت با یادگار اعصار بنویسد. مگر ندیدی كه علی چگونه عاشقانه در محراب عشق با گروه شهادت دهندگان تاریخ پیوست؟

... مگر نمی بینی كه هنوز هم ملت ما عاشقانه در پیروی از مكتب شهادت گام برمی دارد. و مگر نه این است كه 'خون'، ‌بهای اندكی است كه شهید در قبال 'حق' و 'حریت' می پردازد تا پرچم توحید را بر فراز قله ‌انسانیت بر اعلا درجه بشریت به اهتراز درآورد .

... ما باید كوشش كنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا كند.

یاران یاران عزیز جان می آید ســـرمایه عمر جاودان می آیـد

آرام دلشــــــــــدگان می آید والله كه صاحب الزمان می آید

خدایا اگر توفیق شهادت نیست ما را از منتظرین حضرت مهدی (عج) قرار بده زیرا انتظار مهدی (عج) انتظاری است جهت آماده شدن برای انتظاری بزرگتر كه آن دیدار خداوند تبارك و تعالی است. خدایا توفیق بده كه از افق توحید سرزده و در پس ایثار همان در الی الله المصیر‌، نه غروب كه دوباره طلوع كنیم.

خدایا به جبهه سرخ حق علیه باطل آمده ام. نمی دانم آیا زنده به كاشانه ام باز می گردم یا اینكه توفیق شتافتن به لقای تو را پیدا می كنم. در هر دو صورت،‌ هر دو برایم سعادت و كامیابی است ... با ایمان راسخ به مفاهیم این آیات شریفه 'عسی ان تكرهوا شیئا و هو خیّر لكم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شّر لكم و الله یعلم و انتم لا تعلمون...'.

شهادت

سرانجام، ‌داور یسری در 26 دی 1365 پس از سالها مجاهدت،‌ در جریان عملیات كربلای 5 در شلمچه به شهادت رسید.

نحوه شهادت 

احمد مخبریان، از واحد اطلاعات و پیگیری مفقودین نیروی زمینی قرارگاه خاتم الانبیا (‌ص) درباره چگونگی شهادت داور  یسری می‌گوید: در جریان عملیات كربلای 5 در یكی از محور‌های شلمچه جهت انتقال پیكر پاك شهدا به خط مقدم رفته بودیم من كه جلوی ستون حركت می‌كردم، خمپاره‌ای پشت سرم خورد و مجروح شدم در پشت سر من، عزیز دیگری هم مجروح شد و ما دو نفر به زمین افتادیم ما را به عقب وانت گذاشتند دوست عزیزمان داور، ‌سریع پرید عقب وانت و دیدم بالای سر من است به ایشان گفتم كه شما از عقب ماشین پیاده شوید چون منطقه دست انداز زیاد داشت.

داور گفت: من پیاده نمی‌شوم، به خاطر اینكه سر شما به كف ماشین می‌خورد می‌خواهم سر شما را روی دستم نگه دارم. حدودا ده پانزده متر عقب تر آمدیم دوباره به ایشان گفتم كه شما از ماشین پیاده شوید اینجا جای خطرناكی است هر آن امكان اصابت خمپاره هست جایی بود كه خمپاره های شصت دشمن می رسید.

ایشان یك دستی به سر و صورت من كشید و مقداری خاك و خون صورتم را تمیز كردند و گفت: بگذار من همین جا باشم و سر شما را نگه دارم تا از اینجا رد بشویم. در همین موقع خمپاره ای به زیر چرخ عقب ماشین خورد و بلا فاصله در پاهایم حس كردم كه چند تركش خورده در همین موقع یك آن سرم را بلند كردم دیدم ایشان از ناحیه سر تركش خورده‌اند و در همین حالت روی صورت من افتادند و شهید شدند.

پیكر پاك این فرمانده ارتش اسلام پس از تشییع با شكوه در گلزار شهدای اردبیل (قبرستان ججین) به خاك سپرده شد.

 

انتهای پیام/

نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده