فرزند شهید افشاری:
«شعبان افشاری» فرزند شهید «رستم افشاری» در روایت از پدر شهیدش بیان می‌کند: «پدرم در زمان اعزام به جبهه با توجه به اینکه پسر ارشد و نان‌آور خانواده بود و با توجه به همه مشکلات مالی و معیشتی که داشت، با شوق زیادی روانه جبهه شد.»

پدرم

به گزارش نوید شاهد البرز؛ «شعبان افشاری» نماینده ایثارگران در شهرداری چهارباغ و کارشناس ارشد مدیریت صنعتی در چهل و دومین سالگرد شهادت پدرش «رستم افشاری» در گفت‌وگو با خبرنگار نوید شاهد البرز با گرامیداشت یاد و خاطره پدر، از او می‌گوید: «من در زمان شهادت پدرم کودکی شش ماهه بودم. پدرم سال ۵۶ در ارتش شاهنشاهی سربازی را به پایان رسانده بود اما زمانی که حضرت امام خمینی (ره) در سال 1359 فراخوان دادند که سربازان سال 56، شش ماه در جبهه خدمت کنند با اینکه کارگر کارخانه بود و مسئولیت خانواده برعهده داشت، بلادرنگ خود را به سپاه شهرستان ساوجبلاغ هشتگرد معرفی کرد و پس از طی یک ماه آموزش به جبهه اعزام شد و در ایلام منطقه مهران با اصابت ترکش از ناحیه سر در بیست و دوم دی ماه ۱۳۵۹ به شهادت رسید.

پدرم شوق زیادی برای جبهه رفتن داشت

وی از نحوه اطلاع یافتن خانواده از شهادت فرزندشان نیز اذعان می‌دارد: «مادر شهید در حال پخت نان در حیاط منزلشان بوده است که دو نفر از سپاه خبر شهادت پدر را به مادر اعلام می‌کنند. مادر پابرهنه با طی مسافت زیاد به بهداری وقت مراجعه کرده و با پیکر مطهر شهید دیدار می‌کند. پدرم جزء اولین شهدای منطقه هشتگرد بود. پیکرش را پس از تشییع در منزل پدری و وداع و بدرقه اهالی خانواده با او در امامزاده جعفر هشتگرد به خاک سپرده شدند.»

این فرزند شهید از ویژگی‌های شخصیتی و منش پدرش اینگونه بیان می‌کند: «پدرم در زمان اعزام به جبهه با توجه به اینکه پسر ارشد خانواده و نان‌آور خانواده بود با توجه به همه مشکلات مالی و معیشتی که داشت با شوق زیادی، روانه سمت جبهه شد. او هم قاری قرآن و هم مداح اهل بیت (ع) بود و همیشه یکی از دغدغه‌هایش این بود که بعد از شهادت فرزندانش یعنی من و برادر «مهران افشاری» در راه درست و رهرو خط امام باشیم. او به همسرشان همیشه توصیه می‌کرد که مراقب فرزندانم باش! و همیشه از زندگی ائمه اطهار به‌خصوص سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش برایشان نقل کن.»

وی از پدرش با عنوان فردی با وجدان‎ کاری بالا یاد می‌کند و می‌گوید: «ایشان پس از اینکه در سال ۵۶ خدمت سربازیشان به پایان می‌رسد مدتی به صورت آزاد مشغول کار بنایی و گچ‌کاری می‌شود اما بعد از یک سال در کارخانه روغن نباتی جهان کرج، همراه برادرش (عمویم) در آنجا مشغول به کار می‌شود و به گفته عمویم «ناصر افشاری»، او همیشه موقع رفتن به سرکار، به دلیل اینکه من خواب می‌ماندم مرا بیدار می‌کرد و هر روز کارش همین بود. او همیشه پایبند مقررات در کارخانه بود و از تنها چیزی که خیلی بدش می‌آمد، این بود که در کارش خللی یا کاستی پیش بیاید. سخت‌کوشی زیاد در انجام کار داشت.»

 

گفت‌وگو از اباذری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده