آخرین وداع همراه با حس عمیقی از شهادت
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید حسین علی مددی فرزند علی در تاریخ 1 تیرماه 1347 در شهر قم دیده به جهان گشود. وی در حسین تحصیل به صورت داوطلبانه به جبهههای جنوب در دفاع از رژیم بعث عراق در نبرد حق علیه باطل اعزام میشود و سرانجام پس از چندی مجاهدت به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
در ادامه زندگینامه این شهید والامقام را از زبان برادر شهید میخوانید.
برادرم حسین خیلی ناگهانی تصمیم گرفت که به جبهه برود. ما اصلا انتظاری نداشتیم؛ چون ایشون از قبل پیشزمینه ذهنی برای ما فراهم نکرده بود و خیلی بیمقدمه اعلام کرد که قصد دارد به جبهه برود.
البته کاملا روشن بود که ایشان در خلوتهای خودش به یک انقلاب روحی رسیده است که چنین تصمیمی گرفته است. برای هیچ یک از افراد خانواده قابل قبول نبوده، یعنی روحیاتشان تا قبل از این ماجرا به گونهای بود که ما فکر نمیکردیم به چنین مسائلی اهمیت دهد. به همین دلیل برایمان غیر منتظره بود.
به مادرم هنگام خداحافظی خیلی سخت گذشت، چون ما فکر نمیکردیم او در تصمیماتش اینقدر جدی و استوار باشد، هنگام اعزام تازه باورمان شد و نمیفهمیدیم که در درونش اتفاقی افتاده است و تحول جدیدی رخ داده است.
شهید تقریبا هفده ساله بود که از طریق بسیج به جبهه رفت در مدرسه شاگرد خیلی موفقی بوده، اما یک دفعه از همه زندگیاش گذشت و به جبهه رفت، بیشتر از پنج ماه در جبهه حضور نداشت و خیلی زود توانست به مقام پذیرش شهادت نائل شود و بار سفر بندد، در طول این مدت دو بار برای مرخصی آمد که دفعه دوم آخرین بار بود که کاملاً متفاوت از دفعات قبل بود، به نظر میرسید که این بار سفر آخر است.
خداحافظیاش با مادرم، از جنس دیگری بود و به طور کلی نوع وداعشان پیامهایی داشت که در ذهن اینطور تداعی میکرد که گویی خودشان از شهادت خبر دارند. رفتارش با مادرم بسیار عجیب بود و در نهایت هم به مادر یک شیشه عطر هدیه داد؛ مادر به او گفت: من که اهل استفاده از عطر نیستم؛ حسین مادرم را بوسید و گفت از من یادگاری داشته باشید.
زمانی که به جبهه رفت، همراه با تعدادی از بچههای مدرسهشان اعزام شدند که حدود ۴۰ نفر بودند، ۱۶ نفرشان همزمان با هم به شهادت رسیدند.
جنازه برادرم را همراه با ۱۰۰ شهید دیگر به حرم مطهر حضرت معصومه (س) آوردند؛ وقتی به سراغ پیکر شهدا رفتیم جمعیت بسیار زیاد بود و هرکس در انبوه جمعیت و ازدحام مردم در جستجوی شهیدش بود؛ تمام دوستان و اقوام از روستاها و شهرهای مختلف برای تشییع جنازه آمده بودند.
حالا با گذشت سالهایی که بر ما بدون حضور حسین گذشته است، به یاد آوردن خاطرات خیلی مشکل است.