شهید محمدعلی فرزانه: من گام نهادن در این مسیر خدائی را یک فریضه می دانم
بسم رب الشهدا و العصر لیتنی
"من طلبنی و جدی وصی و جدتی عرقنی و من عرقنی عشقنی و من عقشقنی عشقته و من عشقته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته ما نادیته" (حدیث قدسی)
"هر کس که مرا طلب کند خواهد یافت و هر کس که مرا بیابد خواهد شناخت و هر کس که مرا بشناسد عاشقم خواهد شد و هرکس که عاشقم شود عاشقش خواهم شد و هر کس که عاشقش گردم او راخواهم کشت و هرکس را که بکشم دین او بر گردن من خواهد بود و هر کس که دیه اش بر گردن من باشد دیه اش را خواهم پرداخت."
سبحان و درود بر رسول اکرم و ائمه اطهار بالاخص حضرت مهدی (عج) و نایب برحقش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و ملت شهید پرور ایران و با سلام بر پدر و مادر و خواهر و برادرانم و تمامی دوستان و آشنایان من محمد علی فرزانه.
براساس رسالت و مسئولیتی که حس نموده بودم در راه الله و برای پاسداری و حراست از انقلاب کبیر اسلامی که خونبهای 160 هزار کشته و مجروح است در جنوب کشور آمدم و به جنگ علیه ضد خدا پرداختم. من گام نهادن در این مسیر خدائی را یک فریضه می دانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهیم پیروزیم و اگر به ظاهر شکست بخوریم و کشته شویم پیروزیم. به هرحال این مایه شکر پروردگار و افتخار برای من و شماست که در این راه به درجه شهادت می رسیم. به جائی می رویم که ملکوتش نامند. آنجا که بهشتش نامند. زندگی ذلت بار را هیچوقت قبول نخواهم کرد. مرگ سرخ و شهادت را بر آن ترجیح می دهم. همانطور که قلبم آگاه است به آرزوی خودم خواهم رسید.
هیهات که 18 سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچه ام زیرا که نعمت هائی که پروردگار به من داده سپاسگزاری نکرده ام و شرمنده ام و بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم که امام و رهبر و مرجع تقلید، و روح خدا، خمینی بت شکن باشد توفیق نیافتم انطور که باید در گفتارش تفکر کنم و توفیق نیافتم که بیشتر بشناسمش. افسوس و صد افسوس که با او همسفر بودم ولی از ولایتش بهره نجستم و به فرامینش نیندیشیدم.
اکنون که وصیت مرا باز کرده اید و می خوانید، می دانم چشمانتان اشکبار شده چون ذاتاً در نهاد هر خانواده ای موجود است که وقتی فردی از خانواده ایشان شهید و یا به مرگ عادی و طبیعی از دنیا برود در لحظه ای غمگین می شوند و سپس با صبر خداوندی استقامت می کنند و امیدوارم که شما هم صبر و استقامت کنید. ای پدر عزیزم امیدوارم که برای از دست دادن من غصه و افسوس نخورید که شهادت حد نهائی تکامل یک انسان است و آماده از دست دادن فرزندان خود در راه خدا باشید ان شاءالله.
ای مادر عزیز سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را به میدان نبرد با کفار روانه کردی و مرا در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی کردی که من به وجود تو افتخار می کنم.
پدر عزیزم درود خدا بر تو باد که با امضا نمودن رضایتنامه برای من در حقیقت شهادتنامه مرا امضا کردی. مادرم کوه باش و چون کوه استقامت کن. لحظه ای از نام و یاد خدا غافل مباش. در راه دین بکوش که هر چه بکوشی باز کم است. قامتت را بلند گیر و ندای(الله اکبر- خمینی رهبر) سرود و فریاد شهیدان راه خدا را به مردم ایران که همانا فریاد ما پیروی کردن از خدا و قرآن و خمینی است.
مادر جان گریه نکن، بخند و خوشحال باش زیرا در راه هدف مقدسی گام برداشته ام و جان باخته ام هر گونه افسردگی و ناراحتی مطمئناً باعث عذاب روح من می شود. خوشحال و امیدوار باش. زیرا امام بزرگوارمان برای مرگ فرزندش اشک نریخت. چون می دانست رضای خداوند در این امر می باشد. پدرم درود بر تو که چونان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی.
پدر و مادر عزیز و برادران و خواهر گرامی امیدوارم که هیچوقت به من ناکام نگوئید. برادرانم شما موظفید که سلاح من را که بر زمین افتاده بردارید و راهم را ادامه دهید که در حقیقت راه الله است که مطمئنم ادامه خواهید داد. و خواهرم تو زینب گونه پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسان و زینب گونه به دنباله راه شهیدان ادامه بده و زینب گونه با ناملایمات دست و پنجه نرم کن و زینب گونه حجاب را که کوبنده تر از خون سرخ من است حفظ کن.
پدرم، مادرم، برادرانم، خواهرم، بعد از شهادتم سیاه نپوشید و عزا نگیرید، چون شب دامادی من است و این آرزوی قلبی من این که در راه معبودم جان ناقابلم را فدا کنم. از شما می خواهم که شیرینی و نقل و میوه بدهید و افتخار کنید که برای اسلام و برای مردی به جهاد رفتم که نایب امام زمان (عج) می باشد.
پدر و مادر خواهر و برادرانم امکان دارد اتفاقی واقع شود که جنازه من به دست شما نرسد. آنگاه به یاد شهدای کربلا بیفتید و ناراحتی به خود راه ندهید و هر وقت دلتان گرفت به گلزار شهدا شیخان بروید و به فرار این همه شهید بنگرید آنوقت درد خود را فراموش خواهید کرد.