شهید آذر ماه
چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۳۵
شهید رضا جابری فردوئی فرزند حسین در سال 1332 در روستای فردو از توابع قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 16/9/60 در جبهه تپه چشمه به علت اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل و به لقاءالله پیوست.

شهید رضا جابری در روستای شهید پرور فردو به دنیا آمد. به علّت اینکه در آن زمان مدارس دولتی در روستا نبود ایشان در درس­های مکتب خانه­های قدیم شرکت کرد و مقداری سواد خواندن و نوشتن کسب کرد. سپس در کنار پدرش به اشتغالات کشاورزی پرداخت و پس از مدّتی برای کسب و کار و تلاش و امرار معاش به قم آمد. در همان دوران فعالیّت و جنبش­های انقلابی را نیز دنبال می­کرد و در همان سالها  ایشان ازدواج کردند.

فعالیّت­های ضد رژیم پهلوی ایشان به حدّی بود که چند نوبت توسّط دژخیمان پهلوی به زندان افتاد و سریع آزاد شد. در شهر قم به شیشه­بری مشغول بود و در همین حین به پخش اعلامیه­های حضرت امام (ره) و نیز شرکت در تظاهرات و راهپیمایی­های مبارزین مسلمان مبادرت می­کرد. شروع جنگ تحمیلی رضا بر آن داشت که زندگی و خانوادۀ خود را تنها در شهر و دیار خود رها کند و برای دفاع از اسلام و انقلاب راهی جبهه­های نبرد حقّ علیه باطل بشود. هنوز اوایل جنگ بود و رضا با حضور خود در جبهه­های نبرد خود سندی از حرّیت و آزادی جوانان این مرز و بوم بود. او که در اخلاص و دینداری و توجه به نماز و عبادات و اعمال نیک و خوش برخوردی با پدر و مادر و خانواده­اش کم نظیر بود در عملیات فتح بستان واقع در تپّه چشمه شربت شهادت را نوشید و سال 60 برای همۀ ما سال پرواز او به ملکوت اعلی بود.

ـ رضا یک جوان بسیار خوب و مهربانی بود. فعالیّت­های خود را در قبل از انقلاب شروع کرد و ایشان یکی از مریدان و عاشقان حضرت امام (ره) بودند. در هیئت های مذهبی حضوری پرشور داشت و یک بار به خاطر دارم ایشان را در روستای فردو به خاطر فعالیّت­هایی که با رژیم پهلوی اظهار کرده بود و شعارهای انقلابی داده بود گرفتند و یک شب نیز در پاسگاه او را حبس کردند.

شهید رضا بسیار دست و دل باز بود و واقعاً در این خصلت به حدّ اعلی بود. در دیگر امور نیز ایشان خیلی ممتاز بود و بی­نظیر بودند. در امور مذهبی و دینی خود نیز بسیار کوشا بود. همسر اینجانب شهید رضا جابری علاقمند به نظام اسلامی و قرآن و انقلاب و حضرت امام راحل (ره) بودند. با این وجود که خداوند به ما فرزندانی عطا کرده بود ذرّه­ای در اعزام­های ایشان خلل وارد نشد و هر روز می­دیدم که ایشان مصمّم­تر به جبهه می­روند و روحیّۀ ایشان خیلی قوی بود و فرزندان و خانواده را در راه هدف و اعتقاد خود رها کردن حکایت از اوج ایمان فرد می­کند. او بسیار مهربان و خوش برخورد بود. ویژگی ممتاز شهید رضا این بود که ایشان به تمام معنا سخاوتمند بود. در مقابل برادر و خواهر و افراد خانواده و حتّی غریبه­ها که گاهی موجب اعجاب ما می­شد. چند بار خودم به خاطر دارم که ایشان لباس­های نو و جدیدی را بر تن می­کرد و به بیرون از خانه می­رفت. وقتی برمی­گشت دیدم آن لباس­ها بر تن او نیست و  تکه لباس­های مندرسی را بر تن دارد. به او می­گفتم خب، لباسهایت را چه کار کردی؟ می­گفت: در راه فقیری از من درخواست لباس و تن پوش کرد و من نیز لباسهای خود را به او دادم.

از او دو فرزند باقی مانده که دومی 20 روز بود که او رفت به شهادت رسید و علاقمند به فرزندانش بود ولی از آنها گذشت و رفت به جبهه­ها. پس از شهادت او اینجانب نیز همۀ همّت و توان خود را صرف دو فرزندی که از آن شهید عزیز به یادگار مانده بود کردم و الحمد لله که با عنایت خداوند و توجه روح ناظر آن شهید آسمانی توانستم یادگارهای او را به منزلگاه خوبی برسانم و همه را از عنایت و دعای خیر آن شهید می­دانم.

                                                                                                                      راوی: همسر شهید

ـ اینجانب روح الله جابری فرزند شهید رضا جابری هستم. وقتی پدر اینجانب شربت شهادت را می­نوشند اینجانب فقط 40 روز داشته­ام. بنابراین خاطره­ای از آن عزیز سفر کرده ندارم. چیزی که به عنوان یک صفت ممتاز و برجسته از شهید رضا جابری برایم بسیار نقل شده است این است که ایشان بسیار سخاوتمند بوده­اند و در این ویژگی کسی شبیه او نبوده است. دیگر اینکه روحیّه ایشان بسیار خوب و مهربان و خوش اخلاق بوده­اند. در فعّالیت­های انقلابی حضوری پرشور داشته­اند و نهایت در راه هدف والای خود شربت نوشین شهادت را لا جرعه نوشید.  

                                                                                                                       راوی: فرزند شهید

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده