محل دفنم جايى باشد كه دعاى توسل و كميل برقرار باشد
««بسم الله الرحمن الرحيم»»
درود و سلام به امام و فرماندهام حضرت مهدى (عج) و امام امت كه توفيق پيدا كردم به نداى حسين گونهاش ((هل من ناصر ينصرنى)) لبيك گويم و شهيدانى كه از خدا مىخواهم مرا به صف آنها پيوند دهد و به رزمندگانى كه افتخار پيدا كردم دوشادوش آنها جهاد فى سبيلالله نمايم و اين كار را تا شهادت خويش ادامه خواهم داد و به تمامى امت حزب الله كه بوعده قرآن غالب و پيروز خواهند بود و به تمامى خانواده هاى شهدا كه چشم و چراغ اين ملتند.
خدايا چگونه تو را شكر كنم كه به من توفيق دادى كه در راه احياء قرآن كتاب آسمانى و اسلام دين پاينده و شهادت يا دیگر اوليائت گام بردارم. خدايا شكرگذارم از اينكه گر چه در كربلاى حسين (ع) سرور شهيدان عالم نبودم، كه جانم را فداى مكتبش نمايم به هر حال توانستم در كربلاى ايران حاضر شوم و با پيوستن به راهيان نور به شهادت نايل گردم من به اين مرگ سرخ افتخار ميكنم چون درك كردم كه بايد خونين بيايم كه مرا مورد عفو و مغفرت خويش قرار دهى. آرى شهادت رهيدن از خود و پيوستن به خداست. شهادت تنها آرزوى مردان خداست و عاشقان لقاءالله شهادت معاملهاى است كه يك طرف انسان و طرف ديگر خداست. كالاى مورد معامله جان و بهاى آن بهشت است.
با شهادت است كه مي توان راهنماى منزل دلدار شد با شهادت است كه ميتوان در ملكوت اعلى پرواز كرد و در جوار معصومين (ع) به حيات ابدى و واقعى و حقيقى خود ادامه داد با شهادت است كه ميتوان از قفس تنگ دنياى فانى پر گشود و آزاد شد با شهادت حقيقى است كه خط انبياء و ائمه تداوم مىيابد. با شهادت است كه اسلام را مىتوان زنده نگه داشت چون مكتب اسلام مكتبى است كه لازمه رشدش مرگ سرخ و نثار خونهاى پاك و مطهر است پس اى خداى كريم لطفى نما و اين دعايم را مستجاب بگردان ((اللهم ارزقنا توفيق الشهادة فى سبيلك)) خدايا من با تو پيمان بسته بودم كه تا پايان راه بروم و بر پيمان خويش همچنان استوار ماندم. خدايا، هاى و هوى بهشت را مىبينم چه غوغايى، حسين به پيشواز يارانش آمده چه صحنهاى، فرشتگان ندا دهند كه همرزمان ابراهيم همراهان موسى همدستان عيسى همكيشان محمد (ص) هم سنگران على (ع) همفكران حسين (ع) همگامان خمينى از سنگر كربلا آمدهاند. چه شكوهى خدايا به محمد (ص) بگو كه پيروانش حماسه آفريدند به على (ع) بگو كه شيعيانش قيامت بپا كردند و به حسين بگو خونشان در رگها همچنان مىجوشد بگو از آن خونها سروها روييد و ظالمان سروها را بريدند اما باز هم سروها روييد. خدايا ميدانى كه چه مىكشم پندارى كه چون شمع ذوب مىشوم من از مردن نمىهراسم اما مىترسم بعد از من ايمان را سر ببرند و اگر سوزم هم كه روشنايى مىرود و جاى خود را دوباره به شب مىسپارد پس چه بايد كرد؟ از يك سو بايد بمانم تا شهيد آينده شوم و از سوى ديگر بايد شهيد شوم مانند ديگران، تا آينده بماند. هم بايد امروز شهيد شويم تا آينده بماند و هم بايد بمانيم تا فردا شهيد نشود. چه دردى؟ چه مىشد امروز شهيد ميشدم و فردا زنده مىشدم تا دوباره شهيد شوم. من با امامخمينى ميثاق بستهام و به او وفادارم زيرا كه او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندين بار مرا بكشند و زندهام كنند دست از او نخواهم كشيد.
خدايا هر چند بر من منت نهادى و به جهاد و قيام عليه كفار روانهام نمودى اما پيش حضرت علىاكبر شرمسارم چون او در جهاد و قيام كربلا پدر، عمو، برادر، خواهر، مادر، عمهاش را مىديد كه چگونه بپا خواستهاند جهت احياء مكتب توحيد ولى من تنها، به جهاد بر خواسته ام.
خدايا مرا پيش اين خاندان شرمسار مكن.
امت حزب الله توجه داشته باشيد اين خونها كه به پاى اين نهال اسلام ريخته مىشود هر لحظه به مسئوليت شما مىافزايد. بر شماست كه با تمام سعى و كوشش، به وظيفهاتان عمل كنيد و لازم است راه سعادت بخش حسين (ع) را ادامه دهيد و زينبوار زندگى كنيد. آرى كفار سرخورده، همه با هم مىخواهند اسلام را از بين ببرند و اگر به هدف شومشان برسند شما نزد خدا مسئوليد و هيچ گونه عذر و بهانهاى هم نداريد اسلام و كفر دو كانون و دو قطب مخالف، روبروى هم قرار گرفتهاند پس سعى كنيد صف كفار را در هم شكسته و براى دايم از صفحه گيتى محوش كنيد و اين كار با راهنمايى و هدايت اولىالامر مىباشد كه در اين زمان امام خمينى صاحب امر هستند و اگر به رهنمودهاى ايشان گوش فرا دهيد ان شاءالله بساط ظالمين را برخواهيد چيد. تا در صحنه باشيد، هيچ قدرتى نمىتواند به شما آسيب برساند. مثل مردم كوفه با امام خداى ناخواسته رفتار نكنيد.
اگر شما دين خدا را يارى كنيد خدا نيز شما را يارى مىكند ((ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم ))
و بدانيد كه امپرياليستهاى جهانخوار نابودى خود را پايدار بودن اسلام و انقلاب اسلامى ميدانند پس عامل نابوديشان را پاسدار باشيد سعى كنيد اتحاد و همبستگى خود را در پرتو ياد خدا حفظ كنيد. در اين صورت ملت الهى مبنى بر پيروزى حق بر باطل به هر شكل و قيافهاى كه باشد تحقق پيدا مىكند و تاريخ گواه اين مطلب بوده است و از شما استدعا دارم كه براى طول عمر پير جماران از صميم قلب دعا نماييد.
و اما پدر و مادر مهربان كه عمرى را در پروش و تربيت من سپرى كرديد اميدوارم كه توانسته باشم فرزند خوبى برايتان باشم و همانطور كه مىدانيد ما فرزندان امانتى الهى نزد شما هستيم. بنابراين هر زمان كه خدايمان اراده نمايد ما را از شما خواهد گرفت پس چه بهتر كه در راهش مورد رضايش باشيم.
پدر و مادر مهربان اميد است كه بعد از شهادت من گريه در جمع نكنيد. من نمىگريم برايم گريه نكنيد چون فرزند شما بودم و عمرى را با هم بوديم و مسلما در جدايى من ناراحت خواهيد بود و سعى كنيد در خلوت گريه كنيد و تا حد امكان سعى كنيد كه با گريه و زارى باعث ناراحتى پدر پيرم نگردى و هر وقت بياد من افتادى صحنه كربلا را پيش چشمانت مجسم كن.
و من راهى جز اين راه و بهتر از آن را نيافتم. به هر حال اميدوارم كه حلالم نمايى و چون كوهى استوار باش و همچون حضرت زينب (س) صبر نما و پيام خون مرا به ساير مادران برسان و طورى رفتار كن كه به سايرين روحيه بدهى و براى آنها معلمى صابر باشى و دو برادرم و برادرزادهام را طورى تربيت كنى كه بتوانند به اسلام و قرآن كمك نمايند.
و شما برادر عزيز اصغر جان درست را خوب بخوان كه بتوانى بهتر براى مملكت كار كنى و الگو براى ديگران باشى. تو اى علىاكبر جان اميدوارم كه بتوانى مثل علىاكبر به اسلام و قرآن يارى نمايى و مادر جان وقتى روحالله بزرگ شد به او بگو كه عمويى داشتى كه هيچ وقت زير بار ننگ و ذلت نرفت و تو هم سعى كن مثل او باشى و سعى كن كه هميشه بطور خوب و احسن زندگى كنى و متأسفانه من نبودم كه بتوانم شما را كمك كنم و ان شاءالله خداوند متعال به شما كمك خواهد كرد.
و تو اى خواهر همچون زينب باش و عفت خويش را پاسدار باش و دخترانت را زينبوار و پسرانت را حسينوار تربيت كن .
و از همگى شما ميخواهم كه مرا حلال كنيد و از شما مىخواهم كه محل دفن من جايى باشد كه شبهاى چهارشنبه دعاى توسل و شبهاى جمعه دعاى كميل برقرار باشد حال چه شاه ابراهيم باشد چه على ابن جعفر .
««والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»
««خداحافظ شما فرزندتان جعفر عبداللهى »»
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم