در سالروز شهادت شهيد «مظاهر حبيبي» منتشر می شود:
بارها گفتم: خدایا! من نمی خواهم که در بستر بمیرم دوست دارم همچو شیری در دل سنگر بمیرم ...
دوست دارم همچون شیری در دل سنگر بمیرم

نوید شاهد البرز:
 شهيد «مظاهر حبيبي» در سال 1346، دوازدهم ارديبهشت در شهر «اشتهارد» از توابع استان البرز چشم به دنيا گشود. دوران ابتدايي خود را در مدارس همان شهر گذراند و پس از اتمام دوره دبستان در مدرسه «فتح» اشتهارد مشغول فرا گيري علم شده چون به آموزش زمان طاغوت اعتقاد نداشت و این تعلیم و تعلم را اسلامی نمی دانست  تا مقطع دوم دبیرستان تحصیل نمود.
از خصوصيات بارز ايشان تواضع و برخوردهاي محترمانه و نيز احترام خاصي را كه براي پدر و مادر قائل بود مي توان نام برد. نماز شب را همواره به پا مي داشت نماز هايش را با جماعت مي خواند و همه را دعوت به اين كار مي كرد زيرا نماز جماعت را سدي در مقابل هر نوع كفر و طغيان و تفرقه مي دانست. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به تبليغ و دفاع از انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني (ره) پرداخته به شدت با مخالفين اسلام و انقلاب مبارزه مي كرد و شبها نيز به نگهباني و پاسداري از شهر مي پرداخت.
 در دعا كميل و ندبه و توسل كه در شهر برپا مي شد شركت مي كرد از آنجا كه به سپاه پاسداران به خاطر پاسداري از ارزشهاي والاي اسلامي و دستآوردهاي انقلاب عشق مي ورزيد و به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اشتهارد در آمد. براي انجام دستور امام تابستان سال 1365، جهت آموزش به پادگان همت كرج اعزام شد. پس از پايان دوره براي سه ماه به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام گرديد و در حمله كربلاي سه و در منطقه «حاجي عمران» شركت داشت. براي دومين بار روز هفتم بهمن ماه 1365، با سپاه حضرت مهدي به جبهه اعزام شد و در تاريخ سوم اسفند 1365، شب در چادر كه در حال استراحت بودند همراه با عده اي از دوستان به دست منافقين از خدا بي خبر مجروح مي شود و در روز پنج شنبه هشتم اسفند ماه 1365، در بيمارستان جان با جان آفرین تسلیم کرد و شمع وجود خويش را در مقابله با شب پرستان صهيونيست سوزاند تا راه ادامه دهندگان طريق هجرت الي الله را روشن تر سازد. او به جرگه شهیدان خدایی پیوست. پیکر پاک شهید در «گلزار شهدای اشتهارد» در جوار همرزمان دلاورش آرمیده است.

دوست دارم همچون شیری در دل سنگر بمیرم


وصیت نامه شهید« مظاهر حبیبی» با ابیاتی از شاعر نامدار مولانا آغاز شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی(ره) و سلام بر تمام شهیدان و سلام گرم من به پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم.

از برادران و دوستانم به عنوان یک برادر کوچک عاجزانه تقاضا دارم تا آنجا که قدرت در بدن دارند برای حفظ انقلابمان کوشا باشند. امام را تنها نگذارند و یاریش کنند.

برادران! مواظب باشید که خدایی ناکرده نفستان بر شما غلبه نکند تا کاری خلاف اسلام انجام دهید. برادران هر بدی که از من دیدید ان شاءا... به بزرگی خودتان مرا می­ بخشید. سلام بر پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم زحمات شما را فراموش نمی کنم. پدر و مادرم از من دلخور نباشید. انشاءا... کارهایی که در اول عمرم انجام دادم که موجب ناراضی شما شد، ببخشید.

مادر جان! شیرت را حلالم کن. نمی خواهم در مرگ من از چشمانت اشک سرازیر شود این راهی است که خودم انتخاب کرده­ ام و صلاح دیدم و اما تو ای یگانه زینبم و زینب هایم مبادا در مرگم لباس سیاه بپوشید که دشمن شاد شود مانند زینب در مقابل مصیبتها استوار و بردبار باش و اگر شهید شدم افتخاری است برای شما که در پیشگاه خدا و زینب کبری روسفید هستید و اما برای مادر رنج کشیده­ ام؛ سلام، سلام فرزندت را که از صمیم قلب بیرون می­ آید پذیرا باش. می دانم که چه زحمتی برایم کشیده ای. وای بر حالم! اگر حلالم نکنی اگر فرزند خوبی نبودم و موجب آزار تو شدم مرا به بزرگی خودت ببخش که سخت پشیمانم و از تو می خواهم که در مرگم صبور باشی و مبادا خدایی ناکرده در مرگم گریه کنی که روحم را بیازاری.

ای خدای بزرگ هر چند اعمال گذشته­ ام به من اجازه نمی دهد با تو صحبت کنم اما لطف تو مهر و محبت تو مرا براین داشته به درگهت بیاورم و توبه کنم. خودت فرمودی که توبه کاران را می پذیرم پس اما سفارش من به تمام عزیزانم این است که پیام شهدا را فراموش نکنند که پیام شهدا جز این نیست که امام را دعا کنید و امام را تنها نگذارید. از ولی فقیه اطاعت کنید برادران برومند جنگ را فراموش نکنید که به فرموده امام حیثیت و شرف ما در گرو همین جنگ است و اما پدر و مادر عزیزم دو روز روزه قضا و یک سال نماز برای من بخوانید. دوچرخه­ ام را به برادرم محسن جان بدهید، سوار شود و مواظب باشد که تصادف نکند.

والسلام شد تمام.  بارها گفتم: خدایا! من نمی خواهم که در بستر بمیرم دوست دارم همچو شیری در دل سنگر بمیرم.

در آخر امام را دعا کنید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار و همچنین برای رزمندگان و زیارت کربلا و اسیران در بند رژیم عراق

والسلام مادر و پدر شما را هرگز فراموش نمی کنم.

مورخ هفدهم مرداد 1365، شنبه مظاهر حبیبی


دوست دارم همچون شیری در دل سنگر بمیرم


منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده