جانم را می دهم تا در پیشگاه حضرت مهدی (عج) روسفید شوم

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید احمد جلالی فرزند مصیّب، در تاریخ دوم فروردین ماه 1342 در شهر مقدس قم بدنیا آمد؛ پدر او كشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند و در سال 1363 ازدواج كرد و صاحب يك پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و هفتم دي ماه 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شكم، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي امامزاده طيب و طاهر روستاي حاجي­ آباد از توابع زادگاهش واقع است» در ادامه بخشی از وصیتنامه شهید احمد جلالی را می خوانید.

بسم الله الرحمن الرحیم

«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي»

با درود و سلام خدمت منجی عالم بشریت آقا امام زمان عجل الله و نائب برحق و امام امت بت شکن زمان آیت الله امام خمینی و یاران با وفای آن امام خصوصا فقیه عالی قدر آیت الله منتظری و دیگر یاران امام...

با درود و سلام بر پیکر پاک شهیدان راه حق که با نثار خون خود، درخت اسلام و قرآن را آبیاری کردند و به اسلام و قرآن عزیز وفادار بودند.

باشد که با نثار جان خود در این راه مقدس توانسته باشم که دِین خود را به اسلام ادا کرده و امام زمان خود را یاری نمایم تا در روز قیامت درپیشگاه امام زمان عجل الله رو سفید باشم.

با سلام برتمام خانواده شهدایی که مانند کوه استوار در مقابل تمام دشمنان اسلام ایستادند و با درود و سلام بر رزمندگان کفر ستیزکه به یاری امام امت برخاستند.

اینجانب احمد جلالی فرزند مصیّب متولد 1342 وصیتنامه خود را شروع می کنم.

ابتدا از کلیه برادران دینی خود، همسایگان، آشنایان و دوستان طلب بخشش می کنم و امیدوارم که اگر در این عمر کوتاه ولی پر ارزش از این حقیر بدی دیده اند به بزرگواری خود ببخشند و هر کسی هم از این حقیر طلب حساب دارد، به پدرم مراجعه کند که پدرم، ولی و وصی اینجانب است.

اما تو ای برادر مسلمان که میگفتی ای کاش در کربلا بودیم و حسین را یاری می کردیم، این را بدان که این روزها برای همه ما کربلاست و حسین زمان خمینی کبیر است که با قامتی استوار در مقابل تمام دشمنان و مستکبران ایستاده است.

 بیایید او را یاری کنید تا در روز قیامت در پیشگاه امام زمان رو سفید باشید و شما را به آن فاطمه پهلو شکسته قسم می دهم که دست از یاری فرزند او خمینی کبیر، روحانیت مبارز و رزمندگان کفر ستیز بر ندارید و جبهه جنگ را که یک دانشگاه الهی است پر کنید.

این را بدانید ملتی که شهادت را یک رحمت الهی می داند هرگز شکست نمی خورد.

در پایان به شما اهالی روستای خودم بگویم که اگر به سوی جبهه ها شرکت نکنید عقب می مانید و اگر هم نمی توانید به جبهه بیایید لااقل سنگرهای پشت جبهه که همان مسجد و ستادهای مقاومت است را پر کنید و یار و یاور امام و روحانیت مبارز باشید. ان شاء الله.

به تو ای پدر و مادر عزیزم امیدوارم که مانند یک کوه استوار در مقابل سختی ها ایستاده و مبارزه کنید ولی اگر در دوران این عمر کوتاه، ولی خیلی پرارزش برای شما فرزندی شایسته نبودم و کاری انجام نداده ام، مرا ببخشید. من هم به وظیفه شرعی خود باید عمل می کردم و به جبهه و یاری امام می رفتم و رفتم.

تو ای برادر و خواهر، امیدوارم که در این جنگ سرنوشت ساز مانند کوه استوار باشید و صبر و استقامت را از دست ندهید و امام عزیز را یاور باشید و راه مرا ادامه دهید تا پیروزی اسلام بر کفر جهانی حاصل شود.

شما ای همسر عزیز و مهربان که اگر در این مدت زندگی کوتاه ولی پر برکت، نتوانستم خدمتی ارزنده برای شما انجام دهم مرا ببخشید و از شما می خواهم که با صبر و استقامت ادامه دهنده راه حضرت زینب سلام الله باشید و شما را به خداوند می سپارم.

بارالها، معبودا، عمر امام عزیز را به بلندای آفتاب بگردان

خدایا، فرج امام زمان را نزدیکتر بگردان

رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان

زیارت کربلا نصیب ما بگردان

دیدار روی مهدی قسمت ما بگردان

اسرای اسلام را آزادشان بگردان

والسلام- مورخه 21/10/1365

منبع: بنیاد شهیدو امور ایثارگران استان قم