خاطره خودنوشت شهيد "حسام الدين بهمه ای" (7)
نوید شاهد - شهيد "حسام الدين بهمه ای" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «چند ماه پيش برای عمليات کربلای يک به طرف و مهران حرکت کرديم (من در مرحله 2 و 3 و 4 عمليات کربلا شرکت کردم) پس از گذشت مسافتی در تپه های قلاویزان عراق ...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

کربلای یک و ماجرای جراحت

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "حسام الدين بهمه ای" سوم دی ماه 1343 در روستای يحيی آباد شهرستان بيضاء دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصیلات خود را تا مقطع دوم راهنمایی گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی درس را رها کرد و عازم جبهه شد. 18 ماه در مناطق جنگ کردستان گذراند. پس از مرخصی کوتاه مجدد عازم جبهه شد. او سال 1364 به خدمت سربازی رفت و سرانجام 13 تیرسال 1365 به شهادت رسید.

متن خاطره خودنوشت:

 به اميد آن که خدای بزرگ مرا ببخشد و همه چيز از ذهن و افکار اين بنده حقير بيرون رود تا من از اين همه غم و گرفتاري نجات پيدا کنم باري زمان مي گذرد و من همچنان مشغول خدمت مي باشم به هر حال شب ها که مي خوابم همه چيز به خوابم مي آيد خوبي هايي که براي من انجام مي داد و بقيه مراحل گرچه خودم دوست دارم فراموشم شود.

 
در آرزوی آغاز زندگی نوین
چه کنم که هيچگاه از نظر و فکرم دور نمی شود و مرا آزرده و پير می کند. آخر وقتی که او را به ياد می آورم، خوراکم همه آه کشيدن است ولی ای کاش همه چيز به پايان می رسيد تا من زندگی نوینی را آغاز می کردم.
 
جراحت از ناحیه بازو / کربلای یک و ماجرای جراحت
آری در همين مواقع بايد بگويم چند ماه پيش برای عمليات کربلای يک به طرف و مهران حرکت کرديم (من در مرحله 2 و 3 و 4 عمليات کربلا شرکت کردم) پس از گذشت مسافتی در تپه های قلاویزان عراق از ناحيه بازو مجروح شدم و از آنجا به ايلام و به باختران سپس جهت مداوا به قم اعزام شدم. پس از مدتی برای گذراندن دوران نقاهت به شيراز رفتم و دوباره يعني پس از يک ماه دوباره جهت خدمت به لشکر مذکور 41 ثارالله رفتم و به خطوط مقدم اعزام شدم.
 
توبه ای که فراموش می شد
باري الآن مدت 10 ماه است که می گذرد. من سرگذشت خود را می نويسم در خط فاو بصره (کارخانه نمک) می باشم گرچه سرگذشتم کلماتی پس و پيش دارد به هر حال چنين بر من می گذشت بارها می شد پيش خود می گفتم خدايا مرا ببخش و توبه می کردم ولي چند ساعت بعد همه چيز را فراموش مي کردم و دوباره به همان افکار متوجه مي شدم.
ولي اين بار واقعاً دلم مي خواهد توبه کنم ولي نمي دانم چگونه؟! آخه من بارها توبه را شکستم و فردی نيستم که روي حرف خود بايستم و واقعاً توجه کرده باشم به اميد آنکه در اين مورد موفق شوم.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده