فردای قیامت باید جوابگوی خون شهدا و امام شهدا باشید
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید «سید سجاد روشنایی» در شهریور ماه 1357 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدرش کشاورز بود و بعدها در اداره جهاد کشاورزی مشغول شد و مادر خانه دار بود. او پس گذراندن دوران تحصیل، لباس سبز پاسداری را به تن پوشید. او از همان نخستین روزهای زندگی مشترکش با آمنه محمدی، به همسرش میگفت که بزرگترین آرزویش، شهادت است و از همسرش میخواست تا برای رسیدن به این آرزویش، او را پس از نمازهایش، دعا کند. وی در محل کار نظامی خود هم به فکر مهربانی کردن به همکارانش بود و از این رو، مدیریت عاملی تعاونی مسکن تیپ 2 اباعبدالله (ع) لشکر را پذیرفته بود تا در این راه هم، خدمتی به همکارانش کرده باشد.
او به سوریه به مدت 43 روز اعزام شد؛ قبل از رفتنش به سوریه، ابتدا به محل کارش رفت و همه وسائل خود را به منزل منتقل کرد امری که البته سبب تعجب همسرش هم شد و سرانجام در عملیات شکست محاصره شهرهای نبل و الزهرا(س) در سوریه در انتهای سال 1394 به شهادت رسید.
فرازی از وصیتنامه شهید سجاد روشنایی را می خوانید...
بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ»
امروز که روز اعزام بود مقداری هیجان و تردید در دلم بود به همین دلیل خواستم از قران مددی بگیرم در دلم توسل به آقا امام زمان عجل الله نمودم و این آیه آمد. از خواندن این آیه پشتم لرزید و اشک از چشمانم سرازیر گشت. چون من خود را هرگز لایق این آیه نمی دانم؛ اما دلم قرص و محکم تر از گذشته گردید. ان شاالله که فردای قیامت که در خون خود غوطه و در محشر محشور گردم. باشد تا شرمنده آقا امام زمان عجل الله و رهبر عزیزتر از جانم امام خامنهای عزیز نباشم. اما برادران و خواهران گرامی من، بدانید که من به اختیار و داوطلبانه به جنگ با دشمنان اسلام رفتهام. این جنگ، جنگ کفر با اسلام عزیز است و تا روزی که خداوند به بندگان صالحش وعده داده است ادامه خواهد داشت. این زندگی چند روز دنیا که عموما با غفلت و گناه و شهوات آلوده است ارزشی ندارد که انسان خود را مشغول به آن سازد.
در این زمانه که دنیای زر و زور و تزویر برای سیاه نمودن چهره اسلام عزیز و رحمانی و ناب محمدی دست به دست هم داده اند، بر ما فرزندان سید علی خامنه ای تکلیف است که جان ناقابل خود را فدای این اسلام عزیز کنیم، تا بلکه با جان ناقابل خود بتوانیم برای اسلام عزیز، ذره ای خدمت کنیم و اما سخنی با کسانی که با رهبر عزیزمان فاصله گرفته اند و های ای یاران دیروز و آشنایان غریبه شده به گوش باشید که فردای قیامت باید جوابگوی خون شهدا و امام شهدا باشید؛ مگر نشنیده اید که امام خمینی رحمت الله علیه آن معمار کبیر انقلاب فرمود چه من در میان شما باشم و نباشم نگذارید این انقلاب و کشور در دست دست نااهلان بیفتد؟، به خود بیایید و توبه کنید، باشد که رستگار شوید.
آخرین درخواست حقیر این است که، سلامم را به آقا و رهبرم برسانید و بگویید که این سرباز کوچک خود را در نماز شبهایش دعا نماید، تا بلکه خداوند به واسطه دعای ایشان از سر تقصیرات و گناهان من درگذرد.
والسلام علیک و رحمت الله و برکاته
بنده رو سیاه و گناه کار خدا ـ سید سجاد روشنایی
1394/09/29 ـ 7:30 صبح مقر گردان سوم