از کلاس درس حوزه تا شهادت در دفاع از حریم حرم
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید احمد مکیان در پانزدهم آذرماه 1373، در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود.از همان دوران کودکی با هم سن و سالهایش فرق میکرد. رفتاری سنجیده، همراه با آرامش و متناسب باحال اطرافیان داشت و همیشه همدل و همراه دیگران بود. بعدتر درس حوزه را انتخاب کرد و همچون پدر با لباس روحانیت در مسیر ترویج دین و آئین محمدی قدم برداشت و تا آخرین سالها و ساعتهای زندگیاش لحظهای خود را فارغ از آموختن و کسب فیوضات اخلاقی و معرفت الهی ندانست.
تمام کودکیاش را با مردمداری و خون گرمی اهالی خوزستان گرهزده بود و قلبش نیز آیات نورانی کلام وحی را در خود محفوظ داشت و با عنوان طلبه مدرسه علمیه امام رضا (ع) قم در مسیر کسب علوم دینی پیشتاز بود که درنهایت با حضور در مناطق عملیاتی سوریه تنها تا سن ۲۱ سالگی خویش را درک کرد تا به آرزوی قلبی خود و کسب فیض شهادت نائل شد.
از کلاس درس حوزه تا شهادت در دفاع از حریم حرم...
شهید احمد مکیان از جمله شهدای مدافع حرمی است که برای نثار جان خویش برای اهلبیت (ع) و آرامش همه مسلمانان جهان سر از پا نشناخته و دست از تعلقات دنیایی خویش برداشت تا در آنسوی مرزها، مدافع حریم حرم زینبی و حریم سرزمین مادریاش باشد.
رحیمه هاشمی مادر شهید احمد مکیان هنوز هر وقت از فرزندش صحبت میکند لبخند روی لبهایش میآید، از روزهای اول تولدش که میپرسیم میگوید: همزمان با سالروز ولادت امام محمدباقر (ع) در سال ۷۳ عنایت خداوند همراه با بارش باران رحمتش شامل حالم شد؛ بهواسطه شور و شعفی که با قدومش در دلهای همه ما روشن کرد اسمش را احمد گذاشتیم.
مادر شهید مدافع حرم از دوران کودکی فرزندش باذوقی وصفناشدنی میگوید: از همان سهسالگی بدون هیچگونه آموزشی، تنها با شنیدن صدای پدر در هنگام اقامه نماز، قادر به خواندن نماز بود، باهوش خارقالعادهاش مصمم به یادگیری و حفظ کلامالله مجید و روایات اهلبیت (ع) بود؛ او تنها حافظ نبود، چنان غرق در مفاهیم آیات و روایات میشد که با گذر زمان عقل و دینش نیز کاملتر شد.
آرزویی که محقق شد؛
آنطور که مادر شهید مکیان میگوید شهید عازم سفری زیارتی شده بود و بهواسطه همراهی با نیروهای سپاه و فعالیت در پایگاههای بسیج و رفاقت و دوستی با مدافعان حرم، موضوع سفر به سوریه را مطرح کرد، باوجود مخالفتهایی که از جانب اقوام و درزمینه پذیرش از طریق سپاه پیش آمد بسیار مصمم، با اسم دیگری در لشکر فاطمیون نامنویسی کرد و به سوریه اعزام شد.
وی بابیان سخنان فرزند شهیدش بعد از مدت دو سال خدمت در جبهههای سوریه اینگونه ادامه میدهد: «چرا ما باید همیشه شاهد شهادت عروج برادری باشیم و حسرت بخوریم که چرا ما از این قافله عقبماندهایم، آخر صبر و تحمل تا کی؟ ما هم دوست داریم شهید بشویم و مشمول آیه شریفه و لا قتلو فی سبیل الله… قرار بگیریم.سرمان در دامان سرورمان حسین بن علی (ع) قرار بگیرد و از دست حضرتش آب بنوشیم، پس حال که این سعادت در خانهی ما را کوبیده، سراسیمه به دیدارش خواهم شتافت».
مادر شهید با شنیدن سخنان و بیقراریهای فرزندش نسبت به واژه شهادت و اینکه جواز این سعادت رضایت قلبی او خواهد بود، تنها با فراهم کردن زمینه ازدواج فرزندش راضی به اعزام مجدد او به این سفر بیبازگشت میشود.
بانو هاشمی از روزهای پایانی حضور فرزندش که بهاتفاق به بهشت معصومه برای تشییع شهدای مدافع حرم رفته بودند میگوید: که احمد محل دفن خود و یکی از دوستانش را نشانم داد و گفت دوست دارد در کنار شهدای اتباع افغانی دفن شود، چراکه آنها نیز همانند ما ایرانیها مدافع حریم حرم اهلبیت (ع) شدهاند و جانبرکف وصال جانان را برگزیدند.
درد دوری از فرزند ازیکطرف و سخنان بیتدبیر اطرافیان نیز بر سوز دل مادر بیشازپیش میافزاید تا اینکه بعد از شهادت فرزندش، شبی در عالم خواب احمد را خوشحال در کنار بانویی پوشیه زده میبیند که علت بیتابی مادر شهید مکیان را جویا شده و میگوید فرزندت در کنار من و در آرامش است و با دستان خود قلب بیتاب مادر را لمس میکند تا جایی که ازآنپس آرامش بر او قالب میشود.
سرانجام در تاریخ 18 مرداد ماه1395، در حومه حلب سوریه بر اثر اصابت موج آتش و انفجار به درجه رفیع شهادت رسید و پیکر پاکش در تاریخ 26 مرداد 1395 در قطعه شهدای بهشت معصومه قم آرام گرفت.