جبهه کلاس ایمان و شهامت است و معلم آن حسين
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید مهدی هندویان در تاریخ هفدهم آذرماه 1344 در شهرستان قم بدنیا آمد.
سرانجام پس از چندی مجاهدت در درگیری مستقیم با دشمن بعث عراق در تاریخ بیست و دوم اسفندماه 1363، به درجه رفیع شهادت رسید.
پیکر پاک این شهید والامقام در گلزار شهدای علی بن جعفر استان قم آرام گرفته است.
در ادامه وصیت ناممه این شهید والامقام را می خوانید.
«بسم الله رب الشهداء و الصديقين»
ما زنده بدانيم كه آرام نگيرم/
موجيم كه آسودگى ما عدم ماست.
((يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى))
اى نفس مطمئن و دل آرام امروز به حضور پروردگارت باز آى در حالى كه خشنود هستى به نعمتهاى او و او راضى از توست و داخل در بهشت من شو.
بايد سينهها را علم ساخت و مشتها را گره كرد، عاشق شد و جامه خونين شهادت را بر تن كرد.
بايد نداى انا الحق را بر سردار شهادت با شهامت هر چه بيشتر سرداد و اكنون هنگامه رفتن است و بحق رسيدن.
بايد خون گريست و ماتم گرفت و در عزاى شقايق نوحهسرايى كرد.
و به مزار مطهرمان گل بوتههاى سرخ را نظاره كرد و از غم هجران بر جوهره خويش نهيب كرد چون ما از تبار هابيل و از نسل سرخ شهادتيم.
برادران و خواهران اى عاشقان الله!
اينك وصيتم را با نام الله يگانه پاسدار حرمت خون شهيدان قادر و متعال بخشنده و مهربان و با نام آنكه لقاء وى هدفم بوده است و رضاى او مرا راضيست و با درود بر يگانه پرچمدار عالم تشيع و نايب برحق امام زمان «عج» يارى دهنده مستضعفين جهان و با ياد و سلام بر شهداى اسلام از صدر اسلام تا كربلاى ايران آغاز ميكنم.
پروردگارا قلب پر درد مرا با نابودى منافقين و ديگر توطئهگران تسكين و آرامش بده.
خديا هنگامى كه ياد گذشته مىافتم غم، مرا گرفته، اشكم بىاختيار از چشمانم سرازير مىشود و خودم را سرزنش مي كنم.
هر شب كه به حساب روزم ميرسم، اعمالم را خالى از خلوص مىبينم؛ ولى عفو از درگاه تو مىخواهم چون ضعيف و فقيرم به تو پناه مىآورم.
واى واى بر من اگر روزى به تو نرسم چه كنم؟ اگر تكه تكه شوم و اگر جنازهام پيدا نشود و يا بدنم خونين شود و سرم از تن جدا شود راضى هستم؛ چون گناه كارم و حقيرم و گدايم و از حضورت پوزش مىطلبم اى خداى بخشنده و مهربان.
حال چند كلمه از جبهه برايتان بگويم كه جبهه چه جاى مقدسى است و چه دانشگاهى است و ماها خبر نداشتيم.
جبهه دانشگاهى است به عظمت كربلا و با شاگردانى چون دژى مستحكم در مقابل كفر و الحاد و معلمش معلمى الهى از ياران حسين فرزندان على و ذريه پاك رسول الله.
جبهه عشق به الله است و فرياد لبيك يا خمينى گواهى زنده بر اين عشق و دليلى بر نابودى ظلم و ستم است .
جبهه كلاس خودسازى و خودشناسى و مبارزه با نفس و كلاس ايمان و تقواست.
جبهه ايمان است جهاد و شهامت و شهادت است چون معلم آن حسين است و پرچمدار آن امام زمان «عج» است و خط دهنده آن نايبش خمينى است.
حال چند كلامى با پدرم و مادرم صحبت كنم:
اى پدرم و اى مادرم و اى برادران و خواهرانم!
با رفتن من رسالتتان سنگينتر شد؛ زيراكه بايد شما پيام شهيد را به گوش جهان برسانيد كه فرزندتان بوده و 19 سال شد قامتش را نظاره كرديد و او را با دشوارى و سختى بزرگ كرديد.
خودتان هم مىدانيد كه من امانتى بودم نزد شما كه آن را نگهدارى كرديد و تحويل صاحبش داديد و حال هم سربلند هستيد چون من سومين فرزند پسر خانواده بودم كه به جبهه آمدم.
از محمود و ابوالفضل سبقت گرفته و به سوى معشوقم شتافتم و از شما برادران عزيزم مىخواهم كه هدف و راه مرا پيش بگيريد و امامان و رهبرمان را يارى كنيد و گوش به فرمان باشيد چون هدفش جز خدا چيز ديگرى نيست.
از شما برادر بزرگم رضا مىخواهم كه در شغل خود كوشا باشيد و شاگردان جبهه تربيت كنيد و محمدعلى را هم آموزش ده كه مثل فرزندان حسين آزاده باشد.
و شما خواهرانم ان شاءالله كه مثل زينب باشيد و گريه برايم نكنيد و صبر داشته باشيد و گريهتان را براى حسين و ياران باوفايش سر دهيد چون من هم راه آنها را پيش گرفتم و شما هم راه زينب را پيش بگيريد.
در آخر از تمام دوستان تقاضاى عاجزانه دارم كه اين بنده حقير را بخشيده و به بزرگى خودشان نگاه كنند و پيام آخر اين است كه به نداى لبيك يا خمينى پاسخ صحيح داده و او را يارى كنند كه حسين و اسلام را يارى كردهاند.
«والسلام عليكم»
«به اميد زيارت كربلاى حسين، مهدى هندويان»