معرفی کتاب/ «مجنون»
به گزارش نوید شاهد استان قم،کتاب «مجنون» از مجموعه کتاب های دفاع مقدس و جنگ تحمیلی می باشد که نمونه ای از نحوه عملیات های مناطق استراتژیک را شرح می دهد.
این کتاب دربرگیرنده روایت مقاومت آزادانه رزمندگان در عملیات بدر و خیبر است.
کتاب «مجنون» به قلم مسعود جزایری، در 232 صفحه، به رشته تحریر درآمده و در سال 1384، توسط انتشارات نسیم حیات با همکاری صریر، وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، منتشر شده است.
در ادامه قسمت هایی از این کتاب را می خوانید.
در صفحه ۱۴ کتاب «مجنون» آمده است.
بیش از سه سال از آغاز جنگ می گذشت، همه مسئولان و فرماندهان به این نتیجه رسیده بودند که برای تنبیه متجاوز و جلوگیری از اشغالگری مجدد باید دشمن را تحت تعقیب قرار داد و لذا برای تحقق این امر یافتن منطقه مناسبی برای عملیات در دستور کار فرماندهان قرار گیرد.
هورالهویزه به عنوان گزینه مناسب مورد شناسایی واقع شد آب گرفتگی موجود در این منطقه سبب شده بود که نظامیان حمله رزمندگان ایرانی را در این مکان کمتر احتمال بدهند؛ از این جهت می بایستی مقدمات کار در کمال اختفاء انجام گیرد تا از لو رفتن منطقه جلوگیری شود.
با توجه به منطقه مشخص شده رزمندگان یک عملیات آبی خاکی در پیشروی داشتند، قرارگاه نوح نبی سپاه در همین ارتباط به طور غیر آشکار تشکیل و طراحی به منظور انجام عملیات آغاز گردید.
صفحه ۴۵ کتاب را با عنوان آتش روی جزیره می خوانید.
دوازدهم اسفند رزمندگان تیپ المهدی به پا خواستند تا از کنار آب گرفتگی هور تا پاسگاه طلایه قدیم و تا نزدیک شدن به جزیره جنوبی عملیات را ادامه دهند؛ شب قبل لشکر امام حسین روی جاده از هورالهویزه به طرف پاسگاه عملیاتش را انجام داده ولی موفقیتی حاصل نشده بود.
هدف این بود که توجه نیروهای دشمن و تمرکز آتش توپخانه اش را از جزیره جنوبی کم کنند و چنانچه بتوانند خط را به آن جزیره وصل نمایند؛ عصر روز دوازدهم لشکر امام حسین در سمت جزیره جنوبی به شدت زیر آتش دشمن قرار گرفت و نزدیک بود تعدادی از افراد آن در چنگال دشمن اسیر شوند.
بچه های تیپ المهدی می رفتند تا جاده خاکی به طرف مجنون جنوبی را آزاد کنند و خود را به جزیره برسانند فاصله تا دشمن حدود ۶ کیلومتر بود و آنها مجبور بودند بر سرعت خود برای ورود به منطقه به منطقه بیفزایند.
صفحه ۷۴ کتاب اینگونه نوشته شده است.
شرح عملیات دوم نیروها از محل استقلال خود حرکت کردند و در ساعت حدود ۱۹ روز روز ۴ اسفند ماه از پل شحیطاط عبور کردند و از مدت کمی درگیری آغاز شد.
نخست دو گردان عاشورا عملیات خود را شروع کردند تا راه را برای عبور دو گلدان نجف باز کنند بدین منظور نیروهای لشکر عاشورا داخل مناطق مثلثی شکل شدند که تانکهای دشمن در آنجا مستقر بود اما در این منطقه درگیر نشده اند و مرتب از خاک میز مثلثی ها بالا و پایین یا این طرف و آن طرف می رفتند تا دیده نشوند.
صفحه ۷۷ کتاب را می خوانید.
عملیات در شب سوم و چهارم تصمیم گرفته شد به هر نحو ممکن پل طلایی باز شود.
در همین حال عراقی ها که در روزهای نخست عملیات نیروی عمدهای جلوی جزیره نداشتند؛ نیروهای احتیاط خود را به منطقه آوردند و آن ها را جلوی پل شهید داخل مثلثی شکل ها مستقر کردند.
دشمن که فهمید ما اولویت عملیات مان روی باز شدن پل طلایی است در فاصله بین جزیره تا پل طلایی تانک ها و نیروهای زیادی را مستقر کرد، ضمن آن که در فاصله بین پل شحیطاط تا سه راهی که الحاق صورت نگرفته بود تانک هایش را به پشت کانال آورد و از آن جا با گلوله مستقیم تانک سیل بند شرقی، جزیره جنوبی را هدف قرار داد؛ طوری که دیگر نمی شد از فاصله ۷۵ کیلومتری سه راهی با وسیله رفت و آمد کرد.
نیروهای حاضر در آن منطقه بسیار اذیت می شدند؛ همچنین بالگردهای دشمن نیز مرتب در این منطقه پرواز می کردند و پشت خط مقدم را هدف حمله قرار می دادند. باید یادآور شد که تیپ ۲۰ زرهی احتیاط این منطقه بود.
درصفحه ۱۳۰ کتاب مجنون می خوانید.
هنگام حرکت فرا رسید. بعد از شنیدن سخنان یکی از شخصیت ها لحظات گریه و توسل بر کامیون ها سوار شدیم و به سوی مقصد راه افتادیم. تاریکی شب همه چیز را فرا گرفته بود و ماه هم تا آخر های شب بر نمی آمد که این خود یک از لطایف کار بود.
ساعت حدود ۱۲ نیمه شب بود که به محل مورد نظر رسیده و پیاده شدیم از آن جا به یک ایستگاه رفتیم و باقیمانده شب را در آن ایستگاه به استراحت پرداختیم؛ صبح که خورشید سر بر آورد نشاط و نورانیت بیشتری داشت رنگ طلایی و باصفای اشعه هایش همراه با نشاط و سر زندگی بچه ها طراوت و جلای خاصی به قلب نیزار بخشیده بود.
در صفحه ۱۳۴ کتاب مجنون آمده است.
ساعت حدود ۹ شب بود که به آبراهی خیلی نزدیک به مواضع دشمن رسیدیم فاصله من آنقدر کم بود که به راحتی صدای گفت و شنود شان را میشنیدیم.
باید در این آبراه در امتداد خط دشمن حرکت میکردیم تا به منطقه ماموریت خودمان میرسیدیم.
نزدیک به دو ساعت در چنین مسیری پیش رفتیم و ساعت نزدیک به ۱۱ شب بود که در سمت چپ و راست ما بچه ها با دشمن درگیر شدند و آتش کالیبر و تیربار دشمن همراه با خمپاره هایش بر سرمان باریدن گرفت؛ اونور های متعددی که دشمن در آسمان منطقه رها کرده بود منطقه را چون روز روشن ساخته بود.
در صفحه ۱۳۶ می خوانید.
چیزی نگذشته بود که همراه با انفجاری درد شدیدی را در پشت پا یا احساس کردن جراحت پا تحرک را از من سلب کرد و ناچار تا صبح در سنگری نشسته و اوضاع را تحت نظر گرفتم.
اندک اندک پرده های تاریکی، کنار رفته و سپیده فجر از افق سر زد.
نسیم پیروزی بر گونههای فاتحان بعد وزیدن گرفت و خورشید به رغم دود و خاکی که فضای منطقه را تاریک کرده بود چهره اش را به نمایش گذاشت و با لبخندی از سر مهر چهره شاداب فرزندان قران را به تماشا ایستاد.
در صفحه ۱۷۲ آمده است.
به طور کلی عملیات بعد پس از ۸ روز جنگ و مقاومت با آزادسازی روستای ترابه لحوک نهروان فجره و نیز تصرف حدود ۸۰۰ کیلومتر مربع از اراضی حور و تصرف جاده خندق الحجره در نزدیکی جاده العماره بصره به پایان رسید و طی آن به تعدادی از یگان های نظامی رژیم عراق و از جمله گارد ریاست جمهوری و نیروی کماندوی سپاه سوم خساراتی بین ۲۰ تا ۱۰۰ درصد وارد آمد.
به طوری که تعداد کشتهها و مجروحان و اسرای عراقی حدود ۱۵ هزار نفر تخمین زده می شد، ۱۰ فروند هواپیما و بالگرد و چند صد دستگاه نفربر و خودرو و ده ها قبضه توپ و خمپاره انداز از دیگر خسارات وارده بر دشمن بود.