بسیج، همواره برای نظام مقدس ایران ایستادگی کرده است
به مناسبت هفته بسیج نوید شاهد استان قم، به سراغ یکی از جانبازان بسیجی رفته است تا گفتگویی را تقدیم علاقمندان عرصه ایثار و شهادت کند.
سید سعید رضا چاوشی از جانبازان بالای 70 درصد در 14 اسفند ماه سا 1345 در قم چشم به جهان گشود. پدرش دارای شغل آزاد بوده و مغازه ای کوچک در خیابان 19 دی داشته و مادرش نیز خانه دار بوده است. اوکه فرزند اول خانواده و دارای دو برادر کوچکتر از خود است، فضای خانواده ای که در آن رشد کرده را از نظر عاطفی بسیار غنی توصیف می کند. با وجود سن کمی که در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی داشت، با حضور در تظاهرات و فعالیت های انقلابی در حد توان یک نوجوان 12 ساله نقش خود را در این زمینه ایفا کرده است.
حضور در دفاع مقدس
سید سعید چاوشی از دوران تحصیل و ایامی که حضور خود را در جبهه ها واجب دانست، گفت: در سال 1359 و با شروع جنگ تحمیلی خاطرم هست که 14 ساله و در کلاس اول دبیرستان دین و دانش قم در خیابان باجک مشغول به تحصیل بودم. به یاد دارم که دراون روز ها و ماه های اولیه جنگ شرایط برای مردم بسیار گنگ و نگران کننده بود، بدان جهت که هیچ آشنایی با مفهوم جنگ و تبعاتش نظیر آژیر خطر و بمباران و امثال این ها نداشتند.
در آن زمان یک سال از تشکیل بسیج در 5 آذر 1358 گذشته بود، من و بسیاری از همسن و سالان در مسجد خرمی که پایگاه بسیج بود رفت و آمد داشتیم و به این ترتیب، کم و بیش در جریان اعزام نیروهای بسیج به جبهه قرار داشتم ولی به جهت سن کم هنوز در فکر حضور در جبهه نبودم و به فعالیت های عمومی بسیج بسنده می کردم؛ تا اینکه اوایل سال 1361 قبل از عملیات بیت المقدس شرایطی بین دوستان در مدرسه و بسیج حاکم شده بود که شور و نشاط حضور در جبهه اجازه نمی داد بیش از این دور از جبهه بمانیم.
مدرسه هم به جهت نیاز به نیروهای بسیجی در جبهه با رفتن دانش آموزان موافقت می کرد، اما مسئله مهم در این مرحله، گرفتن رضایت نامه از پدر و مادر بود که برای افراد زیر 18 سال برای حضور در جبهه الزامی بود. نهایتا بعد از چند ماه گفتگو با خانواده و در شرایطی که با انجام عملیات آزادسازی خرمشهر و شور و هیجان حاکم بر جامعه به اوج خودش رسیده بود در مهر ماه سال 1361 با موافقت پدر و مادرم از طریق بسیج قم عازم جبهه شدم.
مجروحیت در جریان عملیات والفجر مقدماتی
وی از شروع عملیات والفجر مقدماتی و مجروحیتش در این عملیات افزود: این عملیات در 19 بهمن 1361 آغاز شد و من در 20 بهمن به خط مقدم در منطقه فکه اعزام شدم و در بامداد 21 بهمن با اصابت ترکش به کمر دچار ضایعه نخاعی شدم. نیمه شب 21 بهمن بین دو خاکریز ایستاده بودم که ناگهان ترکش به کمرم اصابت کرد و در همان لحظه اصابت از نقطه برخورد ترکش به پایین بدنم به طور کامل بی حس و حرکت شد.
در آن لحظه احساس می کردم که از کمر به پایین به طور کامل قطع شده است و برای همین هم سعی کردم با دستانم که توان حرکت داشتند بدنم را لمس کنم تا از وجودش مطمئن شوم و بعد از اطمینان از وجود پاهایم، سعی کردم کسی را صدا بزنم، اما قدرت تکلمم را از دست داده بودم. حدود یک ساعت گذشت و عملیات هم کم کم به اوج خود می رسید و من در همین حالت بی حرکت روی زمین افتاده بودم.
حدود سپیده صبح بود که گروهی از رزمندگان به همراه یک بلدوزر برای ساخت خاکریز در نزدیکی من مشغول کار شدند. به خاطرم هست چون بلدوزر در تاریکی و بدون چراغ برای پیشگیری از شناسایی مشغول کار بود بارها تا نزدیکی من آمد و چیزی نمانده بود که مرا زیر چرخش هایش له کند؛ با خواست خدا این اتفاق نیفتاد و نهایتا یکی از رزمندگان مرا دید که روی زمین افتاده ام و متوجه مجروحیت من شد و مرا به پشت خاکریز های خط مقدم منتقل کردند.
وقتی مرا به پشت خاکریز بردند، یادم هست که آن جا تعداد زیادی از رزمندگان مجروح منتظر انتقال به پشت خط بودند. من را هم در کنار بقیه رزمندگان قرار دادند. بعد از گذشت مدت کوتاهی چهار تن از دوستانم وقتی شرایط من و امکان پیشروی دشمن را دیدند مرا در یک پتو پیچیده و روی دوش خود به پشت خط مقدم و از آن جا به بیمارستان صحرایی منتقل کردند.
در بیمارستان صحرایی تشخیصص پزشکان این بود که برای عمل باید به اهواز منتقل شوم و با هلی کوپتر راهی اهواز شدم، بعد از بیمارستان اهواز بلافاصله با قطار به قم اعزام شدم و یک شب در بیمارستان فاطمی قم بودم و نهایتا بامداد 22 بهمن به بیمارستان فیروزگر تهران منتقل شدم و بامداد 23 بهمن تحت عمل جرای قرار گرفتم. ترکش از بدنم خارج شد. یکسال و نیم هم مشغول کارهای توانبخشی بودم و پس از آن در عید 1363 راهی خانه پدر و مادر در قم شدم.
ورود به عرصه ورزش
سید سعید رضا چاوشی جانباز 70 درصد در گفتگو با نویدشاهد قم درباره ورود به عرصه ورزش و فعالیت های چشمگیر خود عنوان کرد: پس از بازگشت به قم تحصیل خود را در دبیرستان ادامه دادم و پس از گرفتن دیپلم به طور جدی وارد فعالیت های ورزشی شدم. من پیش از مجروحیت نیز عضو تیم والیبال نوجوانان قم بودم. پس از مجروحیت وقتی در آسایشگاه توانبخشی بستری بودم، فکر تشکیل تیم بسکتبال با ویلچر به ذهنم رسید و وقتی آن را با مدیر آسایشگاه مطرح کردم، بسیار استقبال کرد و بدین ترتیت اولین تیم بسکتبال با ویلچر جانبازان و معلولان شکل گرفت. این تیم بعد از عزیمت من از آسایشگاه همچنان به فعالیت خود ادامه داد و تا سال 1363 که من با همین تیم در جشنواره فرهنگی ورزشی جانبازان و معلولان کشور که با سه هزار ورزشکار با تعدا ورزشکاران حاضر در پارا المپیک لس آنجلس برابری می کرد و در ورزشگاه آزادی برگزار میشد، شرکت کردم.
بعد از آن، در سال 1364، به طور رسمی هیات ورزشی جانبازان و معلولان قم را تاسیس کردم. کم کم هیات جانبازان و معلولان به عنوان یکی از قوی ترین هیات های قم مطرح شد و من در کنار این کار ورزش انفرادی خود در بسکتبال با ویلچر و همچنین پرتاب دیسک و وزنه نیز ادامه دادم. سال 1365 با تیم استان مرکزی در مسابقات قهرمانی کشور با کسب دو مدال طلا وارد عرصه قهرمانی شدم.
تا سال 1367 که مسابقات قهرمانی کشور و انتخابی تیم ملی برگزار شد و به اردوی تیم ملی برای اعزام به مسابقات پارا المپیک سئول در کره جنوبی دعوت شدم؛ این اولین حضور ایران در مسابقات پارا الپیک بود و جهان به جهت آن که جنگ بتازگی خاتمه یافته بود انتظار حضور قدرتمندی را از ایران نداشت. ولی در میان تحیر همگان تیم 50 نفره پارا المپیک ایران با کسب 4 مدال طلا و یک نقره و سه برنز، خوش درخشید. من نیز برای نخستین بار موفق به کسب مدال بنز پرتاب دیسک شدم و همین مدال در پیشبرد ورزش جانبازان و معلولین قم بسیار موثر بود، به گونه ای که این فرصت را به قم دادند که به عنوان استان مستقلی از نظر ورزشی به حساب آید و تیم های ورزشی خود را مستقل از استان مرکزی به مسابقات اعزام کند و بودجه خود را از تهران دریافت کند و این در حالی بود که قم هنوز استان نشده بود.
دوسال بعد نیز در مسابقات جهانی آسن هلند موفق به کسب مدال نقره در پرتاب وزنه و مدال بنز در پرتاب دیسک شدم. بعد از اون در سال 1370 به مسابقات جهانی در انگلستان اعزام شدم و با وجود بهتر شدن رکوردم نسبت به قبل نتوانستم مدال کسب کنم و به مقام چهارمی پرتاب دیسک دست یافتم و این مسابقات دیگر تقریبا پایان دوره قهرمانی من در ورزش بود.
ازدواج
او از ازدواج و فرزندانش گفت: خانواده من با خانواده همسرم به مدت طولانی همسایه بودند و همین امر خود باب آشنایی دورادور خانواده ها را فراهم کرده بود. پس از بازگشت من از مسابقات جهانی هلند و کسب دو مدال در این مسابقات مورد استقبال کم نظیر مردم قرار گرفتم و همین موضوع زمینه ساز توجه بیشتر همسایگان و دوستان به من شد.
وقتی موضوع ازدواج از طرف خانواده ما مطرح شد، خوشبختانه با نگاه روشنی که هم همسرم و هم خانواده ایشان داشتند، مورد قبول قرار گرفت و نهایتا در 24 بهمن ماه سال 1369، در شب مبعث رسول اکرم(ص) با همسرم ازدواج کردم و حاصل این ازدواج یک پسر 23 ساله است.
فعالیت کنونی
سعید رضا چاوشی از فعالیت های خود در حال حاضر اظهار داشت: افتخار دارم که از سال 1373 موسسه ای بنام موسسه فرهنگی قرآنی قمر بنی هاشم را تاسیس کردم که اعضای موسسه همگی جانباز بالای 70 درصد هستند.
سپس گروهی به نام گروه هم خوانی قرآن کریم و مدیحه سرایی قمر بنی هاشم شکل گرفت و این گروه در این زمان 29 سال که از تشکیلش می گذرد در بیش از 3000 محفل داخلی و خارجی اجرای برنامه داشته است.
ویژگی های بسیجی واقعی
او در پایان از ویژگی های بسیجی بودن گفت: من فکر می کنم مهمترین ویژگی نیروهای بسیج از همان سال 1358 که بسیج تشکیل شد تا به امروز، تدین و خلوص نیت و قناعت و تواضع آن ها بوده است. از سوی دیگر بسیج همواره خود را پایبند به ارزش های نظام مقدس جمهوری اسلامی دانسته و از هیچ فداکاری برای حفظ آن فروگذاری نکرده است.
گفتگو از فهیمه کرمی/