گناه، انسان را به انحطاط و سقوط میرساند
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید احمد تاج بخش فرزند پرویز در تاریخ 25 فروردین ماه 1345 در شهر مقدس قم بدنیا آمد.
وی در رشته ورزشی کشتی تبحر داشت و فعالیتهایش را در این زمینه ادامه داد تا روزی که به جبهه اعزام شد.
سرانجام پس از چندی مجاهدت در منطقه اروندرود در تاریخ 25 بهمن ماه 1364 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید.
بسمه تعالی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم
ربنا اتنا سمعنا منادیاً ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فامنّا ربّنا فاغفر لنا خطایانا و کفّر عنّا سیّاتنا و توفّنا مع الابرار.
خدا کریم است، خدا رحیم است، خدا بزرگ است، خدا صاحب نعمت است، خدا هدایتگر است، خدا است که بندگان را میپروراند و به رشد میرساند و به آن چه که خیر آنها است هدایت میکند و من از نعمت خدا در نهایت رضایت هستم. خداوند نعمت را بر من تمام کرده است. بر گناهانم پرده استتار کشیده و بارها در سختیها یاورم شده و مرا به صفاتی که دارا نبودهام از حسنات در میان دیگران معروف کرده و به آنچه که لایق نبودهام رسانده است، الهی انت کما تُحِب.
خدایا من از تو راضی هستم، تو هم از من راضی باش، خدایا به من نعمت دادی کفران کردم، فرصت دادی هدر دادم، امتحان کردی موفق نبودم، بارها به درگاهت توبه کردم و بارها توبه شکستم و تو بار مرا از خودت نراندی خدایا! اگر دیگری بود که گناهم را ببخشد به او پناه میبردم اما جز تو کسی را ندارم، خدایا از خشم و غضب جز به رحم و احسانت به چیزی پناه نبرم.
خدایا به من نعمت جهاد دادی که به ندای منادی حق لبیک بگویم اما افسوس که جهادم ناقص و سعیم ناکافی بود. خدایا اکنون در این لحظات که شاید آخرین روزهای زندگیام باشد باز هم به درگاه تو ای بزرگ بنده نواز و ای بخشنده ی گنهکاران توبه میکنم. الهم اغفرلی کل ذنب اذنبة و کل خطیئة اخطئتها؛ توبهام را بپذیر و قلبم را مطمئن و ایمانم را کامل و مرگ را شهادت قرار بده.
و اما مادر عزیزم مادر رنج دیدهام مادر سختی کشیدهام به خدا ز رویت شرم دارم، از روی تو مهربان مادر و مادر بزرگهایم شرم دارم که با این همه سختیها داغ دیگری بر داغهایتان میافزایم، اما صبر کنید، به یاد زینب مظلومانه صبر کنید و بدانید که من لایق و شایسته ی شما نبودم و خدا بهترین نعمتهایش را به خاطر آن چه که برایم زخمت کشیدید به شما عطا کند.
از خدای متعال نعمت و رخمت بیحدش را برای شما و آمرزش و مغفرتش را برای روح پدر عزیزم که هرگز نتوانستم باقیات طالحاتی برایش باشم میطلبم، آجرکم الله ان شاء الله. خدایا من از پدر و مادرم و از خانوادهام راضی هستم، خدایا بر من مهربان بودند؛ تو نیز از آنها راضی باش و بر آنها مهربان باش خدایا هرگز بر رنج و ناراحتیهایشان راضی مباش.
خواهرم را به حجاب و رفتار اسلامی و برادرم را به حسن خلق و اهمیت دادن به فرائض و مسائل دین توصیه میکنم، همین طور به تمام دوستان و برادران عزیزم یادآور میشوم که گناه انسان را به سقوط میکشاند گناه نکنید.
از همه ی دوستان و برادرانم که با من برخورد داشتند و حقی به گردن من دارند و برادری که با من عقد اخوت خواندهاند به خصوص از برادر عزیزم حسین که بسیار در حقش بد کردهام حلالیت میطلبم همه ی شما را از جان و دل دوست داشتم و دارم از دعای خیرتان فراموشم نکنید.
از نظر مالی آن چه دارم متعلق به مادرم است که هر کار بخواهد می تواند بکند توصیه می کنم بعد از مخارجی که خواهم نوشت قسمتی از دارائیم را برای خواهرم پس انداز کنید و قسمتی را هم صرف امور خیریه، کمک به جنگ و کمک به خانواده های بی بضاعت کنید ( از ثلث خودم ) با آن که نماز و روزه ی قضا ندارم ولی احتیاطاً یک سال نماز و یک ماه روزه برایم بگیرید و سه هزار تومان هم خمس بدهید. ضمناً بقیه ی هشت روز روزه ای که از طرف شهید علی فرد پور به عهده گرفته و سه روز آن را گرفته بودم و پنج روز مانده بود نیز گرفته شده است و چیزی به گردن آن شهید نیست.
یک کارد شکاری که متعلق به پدرم بوده همراه من است که در قم قیمت آن 150 تومان بود از طرف من این پول را بدهید در کمد کنار تختم. همین طور مبلغ هزار تومان رد مظالم برایم بدهید که اگر دینی از کسی به گردن دارم پاک شود؛ به کسی مقروض نیستم غیر از یک لیوان سپاه مشهد موقعی که آن جا بودم در اختیارم بود و نتوانستم تحویل بدهم بنا به دستور حاکم شرع و نماینده ی امام رفتار کنید و دو عدد میل ورزشی متعلق به برادر علی مهدی زاده و چند جلد کتاب که یکی از آن ها کتاب (قدرت اراده، چاره ی کمروئی متعلق به برادر علی ولی است و بقیه نیز متعلق به سایر دوستانم میباشد در میان کتاب های من هست.
از دوستانم می خواهم که خودشان مراجعه و دریافت دارند پول هائی که به دوستانم قرض داده ام حلال کرده می بخشم؛ ضمناً چون من مستطیع بوده و حج بر عهده ام می باشد نسبت به بجا آوردن آن اقدام کنید، بیش از این چیزی به نظرم نمی رسد. بار دیگر از همه حلالیت می طلبم ضمناً از دوستانم می خواهم که از طرف من از آقای شکارچی مسئول تعاون لشکر به خاطر حرفی که در یک برخورد نداشته و بی توجهی به ایشان زدم حلالیت بطلبند با نظر رحمت خودش به همه ی شما و ما عنایت کند و مقام شهدای واقعی و همنشین با ابا عبدالله الحسین را قسمت ما نماید ان شاء الله.