هوای تو از سرم نمی رود

فرزند شهید «منصور سودی» شهید شاخص سال 1404 می گوید: چه ساده بود مادر، که فکر می‌کرد یک ماه بعد هوای تو از سرم می‌ افتد. اصلا مگر می شود من به تو فکر نکنم؟ مگر می‌توانم فراموشت کنم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید «منصور سودی» دهم اردیبهثت ۱۳۴۲‏، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش فتحعلی، کارگر کارخانه بود و مادرش صدیقه نام داشت. سال ۱۳۶۲ ‏ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و سوم مرداد ۱۳۶۶‏، با سمت مسئول واحد اطلاعات -عملیات در ابوالفتح عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیآمد.

فرزند شهید «منصور سودی» درباره پدرش چنین روایت می کند؛

 

سلام بابا منصور

شنیده بودم مرا خیلی دوست‌داشتی، مادرم می‌گفت بغلم می‌کردی و دور اتاق می‌چرخیدی! آن‌قدر که سرت گیج می‌رفت. بعد می‌ایستادی و سرت را می­گذاشتی روی قلبم. یک‌بار به مادرم گفته‌بودی؛ این بچه چرا قلبش این‌طور می‌زند؟!

 

او هراسان آمده بود و پرسیده بود؛ چطور می‌زند؟

 

گفته بودی؛ قلبش تاپ ـ تاپ نمی‌کند، می­گوید بابا ـ بابا!

 

همان روزی که مادرم ناراحت شده بود و گفته بود؛ هوایی‌اش نکن آقا منصور! وقتی می‌روی یک ماه طول می‌کشد تا هوای شما از سرش بیافتد.

 

چه ساده بود مادر، که فکر می­کرد یک ماه بعد هوای تو از سرم می­ افتد. اصلا مگر می ­شود من به تو فکر نکنم؟ مگر می ­توانم فراموشت کنم. در تمام سال هایی که کنارم نبودی، رؤیاها و خواب­ هایم با تو و آمدن تو گره می‌خورد.

 

منبع: بریده ای از کتاب امانت خاک روایت خاطرات سردار شهید  منصور سودی

 

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده