نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

مهدی باکری به همه می‌گفت‌ «مومن»

مهدی باکری به همه می‌گفت‌ «مومن»

جانباز «امراه مولائی جمال آباد» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «واقعاً شهدا انسان های کاملی بودند. چطور بگویم، با دو سه کلمه نمی شود توصیف کرد. با ادب، کم حرف، کم رو، مهدی باکری به همه می گفت: «مومن»، به بزرگ به کوچک، تکه کلامش مومن بود.»
وعده‌ای که در میدان نبرد به حقیقت پیوست

وعده‌ای که در میدان نبرد به حقیقت پیوست

پدر شهید «ولی شهبازی سرگزی» می‌گوید: پسرم در پاسگاه رضوان خدمت می‌کرد. درگیری شدیدی با قاچاقچیان داشتند که در این درگیری، ۱۲ نفرشان به شهادت رسیدند. همیشه به من می‌گفت؛ به جبهه می‌روم و شهید می‌شوم و همان‌طور که گفته بود، همان هم شد.
حاضرم خانواده‌ام را در راه انقلاب، رهبری و قرآن تقدیم کنم

حاضرم خانواده‌ام را در راه انقلاب، رهبری و قرآن تقدیم کنم

جانباز 30 درصد و پدر دو شهید ابوالفضل رجب زاده می گوید: «من از سال 1357 به خاطر خدمت به مردم و محافظت از ناموس پای این انقلاب بوده‌ام و هم اکنون که ۸۵ سال سن دارم نیز حاضرم خانواده‌ام را در راه مردم، انقلاب، رهبری و قرآن حتی جانم را تقدیم کنم.»
می‌گفتند سرباز ما باشید!

می‌گفتند سرباز ما باشید!

جانباز 70 درصد «ابراهیم گرمانج کوسی» گفت: «گروهک‌های مختلف با اسلحه به سمت روستا می آمدند و ما مجبور بودیم به آنها نان بدهیم، می‌گفتند به جای سربازی برای دولت، سرباز ما باشید.»
گفتن نرو، گفتم توکل بر خدا

گفتن نرو، گفتم توکل بر خدا

جانباز 50 درصد ابراهیم صوفیانی‌زاده در بیان خاطرات خود می‌گوید: «سه بار گفتن نرو زخمی می‌شوی هر سه بار گفتم توکل بر خدا تا اینکه قدم‌هایم را می‌شمردم و پای چپم را گذاشتم روی مین، منفجر شد و پای چپم را برای همیشه از دست دادم.»
عاشق امام بود

عاشق امام بود

مادر شهید عبداله کاظمی گفت: امام را خیلی دوست داشت و عاشقش بود.