برگی از خاطرات شهید "ابوترابیفرد"؛
نوید شاهد- «ظرف آش مرا آورد تا آش را با قاشق به من بدهد و بخورم. گفتم: حاجآقا من سل دارم و اگر این کار را بکنید شما هم مریض میشوید. گفت: پسرم این سل که میگویی چیه؟ تو دکون باز کردی. اینجا که اصفهان نیست زرنگ بازی در آوردهای، میخوای غذای بیشتری بهتو بدهند که این دکون را باز کردهای؟ ...» ادامه این خاطره را همزمان با ولادت سید آزادگان، شهید "حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد" از این شهید بزرگوار در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.