«یکدفعه محمود شیطنتش گل کرد و مرا دنبال کرد، من که دمپایی بزرگتر از پایم پوشیده بودم از پلههای حیاط با عجله به طرف بالا یعنی ساختمان دویدم و این دویدن من با دمپایی بزرگ روی پلهها، صدای زیادی ایجاد کرد ...» ادامه این خاطره از شهید «محمود مافی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.