خواهر شهید «داود سمیعی» میگوید: «یک بار که به مرخصی آمده بود، به خانهی ما آمد. مادر هم خانهی ما بود. از ما خواست تا برایش دختری را پیدا کنیم. هرگز یادم نمیرود؛ سرش را روی زانوی من گذاشت و در حالی که موهایش را نوازش میکردم گفت: «هر کسی رو که تو بپسندی من قبول میکنم.»