نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره بازی
دوست شهید «علی‌اکبر عوض» می‌گوید: «علی‌اکبر گفت: هر طوری بود باید این بار می‌اومدم جبهه. خوابی که دیدم قراره تعبیر بشه.»
کد خبر: ۵۳۸۸۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۲

قسمت چهارم خاطرات شهید علی‌اکبر قلعه‌آقابابائی
هم‌رزم شهید «علی‌اکبر قلعه‌‏آقابابائی» نقل می‌کند: «آخرین باری که می‌خواست برود پدر با ایشان همراهی کرد و در خیابان هم با هم قدم زدند. گفتگو کردند و على «یاعلی» گفت. به یکدیگر چه گفتند؟ نمی‌دانم. بعد از رفتنش حاج رضا قلی خیلی سکوت می‌کرد.»
کد خبر: ۵۳۸۶۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۵

قسمت سوم خاطرات شهید علی‌اکبر قلعه‌آقابابائی
هم‌رزم شهید «علی‌اکبر قلعه‌‏آقابابائی» نقل می‌کند: «دود و غبار و سیاهی را از چهره‌اش پاک کردم. آرام‌تر از همیشه خوابیده بود. مانند مولایش امام حسین (ع) به خاک سپرده شد. علی رفت و یک دنیا مرام و مردانگی از میان ما رفت.»
کد خبر: ۵۳۸۳۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

دوست شهید «تقی مداح» نقل می‌کند: «وقتی خبر شهادتش را دادم، مادرش گفت: من او را برای رضای خدا فرستادم. حالا هم خدا رو شکر می‌کنم که حسین منو قبول کرد.»
کد خبر: ۵۳۸۲۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۹

برادر شهید «علی‌اصغر کلامی» نقل می‌کند: «مادرم پرسید: توی سرخه کسی شهید شده؟ صورتم داغ شد. مادر به جان امام قسم داد. گفت: وقتی دیروز از دیدار امام برمی‌گشتم، ازم مصاحبه کردن. حرفی رو که اونجا زدم، حالا می‌گم: حاضرم هر سه پسرم در راه انقلاب شهید بشن.» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۷۹۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۳۰

همسر شهید «سیدعلی حسینی» نقل می‌کند: «بعد از عقدمان، خواهرم شبِ نیمه شعبان ما را دعوت کرد. تمام مدتی که آنجا بودیم، سیدعلی با شوهر خواهرم در مورد شهید سیدامیر حسینی با هم حرف زدند. حال همسرم دگرگون و نگاهش پر از حسرت بود. رفتارش نگرانم می‌کرد.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۳۷۶۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۳

برادر شهید «مسلم فیروزجنگ» نقل می‌کند: «گفت: بالاخره اسمم رو برای جبهه نوشتم. گفتم: پس صبر کن تا برادر بزرگترمون از جبهه بیاد بعد تو برو. چشمانش برق زد و گفت: می‌خوام جانم را فدای امام حسین و حضرت عباس کنم.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۶۷۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۵

خواهرزاده شهید «عزیزالله رضایی‌برمی» نقل می‌کند: «ای کاش دایی عزیزالله الآن اینجا بود! اگر چه او را ندیدم. اگر خوب نبود به این مقام نمی‌رسید. دایی‌ام سرمشق زندگی من است.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت سوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۲۶۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۴

مادر شهید «عبدالله مجاهد» نقل می‌کند: «کاغذی را نشانم داد و گفت: مامان! این کاغذ رو امضا می‌کنی؟ آخه دو برجه حقوقم را ندادن! منم می‌خوام یک یخچال بخرم! به بسیج رفتیم. مسئول بسیج گفت: مادرجان! شما خودت به پسرت اجازه دادی و زیر برگه رو امضا کردی. ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۲۱۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴

هم‌رزم شهید «عباسعلی اشرف» نقل می‌کند: «قلم‌های‌شان تندتند روی کاغذ حرکت می‌کرد. برای نوشتن وصیت‌نامه هم می‌خواستند رقابت کنند. عباسعلی حال و هوایش یک جورهایی بود. مثل قبل به نظر نمی‌آمد. به همه گفت: به این امید که آخرین وضوی ماست!» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در چهار بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت سوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۷

هم‌رزم شهید «عباسعلی اشرف» نقل می‌کند: «عباسعلی رفت روی خاکریز. دوربین انداخت طرف دشمن. با عجله آمد پهلوی‌مان و گفت: بیاین این طرف، چند تا از نیروهای عراقی رو بیاریم پیش خودمون. با صدای بلند و به عربی گفت: شما در پناه اسلام هستین ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در چهار بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۶