خاطرات شهید امرالله شهروی

خاطرات شهید امرالله شهروی
قسمت دوم خاطرات شهید «امرالله شهروی»

مادر! پیش بی‌بی فاطمه شفاعتم کن

مادر شهید «امرالله شهروی» نقل می‌کند: «بهم گفتی: اگه فردای قیامت حضرت فاطمه جلوت رو بگیره چی؟ می‌گه چرا بچه‌ات رو نگذاشتی بره جبهه؟ مگه خون پسرت رنگین‌تر از خون پسر من بود؟  اینو که گفتی ساکت شدم. حالا مادرجان! منم یک چیزی ازت می‌خوام نه نگو، پیش بی‌بی فاطمه زهرا شفاعت من رو هم بکن.»
قسمت نخست خاطرات شهید «امرالله شهروی»

«امرالله» حوض کوثر را نشانم داد

خواهر شهید «امرالله شهروی» نقل می‌کند: «همسایه‌مون گفت: دیشب خواب دیدم امرالله کنار حوضی ایستاده. از من پرسید این حوض چیه؟ گفتم: حوض کوثر، حالا می‌شه به من هم از آب کوثر بدی؟ کاسه‌ای پر از آب کرد و طرف من نگه داشت، اما من هرچه تقلا کردم، نتونستم بگیرم.»
طراحی و تولید: ایران سامانه