برادرم، حاج مصطفی چندین ویژگی خاص داشت که از کودکی تا شهادت آنها را در وجود خود حفظ کرد. در مقابل اعمال ناشایست دیگران هیچ گاه ساکت نمی شست. کاری را که تشخیص می داد درست است و باید انجام بشود، در نهایت دقت انجام می داد، حتی اگر به ضررش تمام می شد.
حاج مصطفی در طی دوران هشت ساله دفاع مقدس، با ایمانی راسخ و قلبی سرشار از عشق به اسلام و حضرت امام (ره) به دفاع از دین خدا و حریم کشور اسلامی می پرداخت. او سراسر وجودش برای انقلاب اسلامی می تپید.
در پایگاه چابهار بودیم، پدرم فرمانده این پایگاه بود و برای انجام کاری به ماموریت رفته بود. از طرف مدرسه، مسابقه کتابخوانی برگزار شد. من و چند تن از دوستانم قرار بود در مسابقه شرکت کنیم.
تابستان 66 از طریق بسیج نیروی هوایی به قرارگاه پشتیبانی رزمی شهید کشواد اعزام شده بودم. واحدی از این قرارگاه جهت پشتیبانی هوایی منطقه غرب و شمال غرب در سقز مستقر شده بود. من نیز به آن منطقه رفتم.
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، سازماندهی و برنامه ریزی سنگین مبارزه با رژیم به پایان رسید و مسئولیت سنگین تر حفاظت از نظام نوپای جمهوری اسلامی آغاز شد. با سازماندهی مختصر و تقسیم کار و با کمک همکاران مذهبی مستقر در پایگاه کمیته ای تشکیل داده، علاوه بر پاسداری از پایگاه، حفاظت از اغلب جاهای حساس شهرستان مشهد را به عهده گرفتیم.