پایگاه شهید بهشتی

پایگاه شهید بهشتی

خاطرات پرتقالی (1)؛ کلاشینکف پلاستیکی

وقتی وارد پایگاه شهید بهشتی می شدم، دو تا چشم دیگر قرض می کردم که آدم های پدرم را بشناسم. یکی از آن ها آقای مهرزادی بود؛ مسئول ستاد لشکر. او همیشه آمار مرا داشت. می دانست بابا که منطقه است سرو کله ی من هم پیدا می شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه