زندگی نامه شهدا - صفحه 49

آخرین اخبار:
زندگی نامه شهدا
زندگی نامه شهید"منوچهر امیرلو" / بخش اول

همچو ملک پدری

پدر شهید "منوچهر امیرلو" یک بار برای امتحان از او پرسید: چرا شب ها برای کشیک به بیرون می روی؟ مگر ملک پدری است؟ او در جواب من گفت: حتماً نباید ملک پدرم باشد. پس وظیفه انسانی کجا رفته است؟ من همان راهی را که امام می گوید طی کردم.

گوش به ندای آسمانی

شهید "مرتضی ابراهیم آبادی" در آخرین لحظات، هنگام شهادت، پس از آنکه به طور شفاهی وصیت نامه اش را به برادر همرزمش می گوید، از او می خواهد تا در این واپسین لحظات برایش قرآن تلاوت کند.
تاملی در زندگی نامه شهید "عادل بازیار"؛

"عادل" اولین اعزامی از روستا

شهيد "عادل بازيار" در مهر سال 48 در روستای پرین به دنیا آمد. با شروع جنگ نخستين کسي بود که از روستا براي جان فشاني عازم جبهه جنگ با متجاوزان بعثي شد.
مروری بر زندگی شهید عبدالمحمد اکبری؛

خانه ای که برای عروسیش آماده بود

شهيد "عبدالمحمد اکبری باصری" در یکی از روستاهای اصفهان به دنیا آمد و پس از مدتی در روستای شهید آباد فارس مستقر شدند. پدر عبدالمحمد در خاطره ای می گوید: خانه را برای عروسش آماده می کردم که خبر شهادتش را شنیدم.

موضوع انشای پردرد سر!

شهید "عطاالله امینی" معلم بود. در دوران تحصیل یک بار به علت اینکه موضوع انشایی مخالف با نظام به دانش آموزانش داده بود، توسط ساواک دستگیر و مدتی را در حبس به سر برد.

کسب علم انتهایی ندارد

شهید "عطاالله امینی" همواره به سخن پیامبر در رابطه با کسب علم تا گور اعتقاد داشت. خود این شهید برای بالا رفتن در مدارج علمی به تهران مهاجرت و در آزمون سراسری شرکت کرد.

در راه خانه اسیر شد

شهید "مهدی افروشه" زمانی که برای مرخصی عازم خانه اش بود، در راه توسط گروهک کومله گروگان گرفته می شود و پس از شش ماه تحمل شکنجه و اسارت در زندان به شهادت می رسد.

در راه محبوب

شهید "علیرضا آشوری" همیشه از امام به عنوان یک محبوب نام می برد. به طور کلی در یک جمله می توان گفت که علی رضا عاشق امام و یاران امام بود؛ به طوری که هر وقت می خواست نقل قولی از امام بگوید می گفت: جانم به فدایش...

همراه بهترین رفیق

اتفاقات خوب به همراه یک دوست لذت آن را دو چندان می کند. شهید "سید احمد آذین" به همراه همکارش خلبان شهيد نصيري رستمي در بیست و پنجم آبان 1359 در سوسنگرد به شهادت رسيد.

کلاس انقلاب

شهید "حسین آقاجانی" در زمان انقلاب شب هایی که بعد از کلاس به خانه می‌آمد، در توضیح اینکه چرا دیرتر از زمان عادی به خانه رسیده است می گفت: کلاس دیر تمام شد. شاید تلاش برای شکل گیری انقلاب برای او مانند یک کلاس درس بود.
مروری بر زندگی شهید صالحی؛

با چشم باز به استقبال شهادت می روم

شهید مقصود صالحی در خرداد سال 1346 در ایزدخواست به دنیا آمد او در قسمتی از وصیت خود می نویسد: اين پيام مرا به همه برسانيد مخصوصاً به برادران بسيج در پايگاه به همه بگوئيد که من با چشم باز و درک مفهوم شهادت به استقبال شهادت رفتم.

این دادستان شهید را بیشتر بشناسیم

شهید "موسی نوری قلعه نو" دوازدهم فروردین 1355 در خانواده‌ای مذهبی در زاهدان متولد شد، وی آبانماه سال 92 در حالی توسط منافقین کور دل ترور شد که تنها یکسال از پذیرش پست دادستانی زابل از سوی ایشان می گذشت. نوید شاهد سیستان در سالگرد شهادت این شهید والا مقام به معرفی ایشان پرداخته است که توجه شما را به مطالعه این مطلب جلب می کنیم.

از بدو خدمت هر روز آماده شهادت هستم

شهید "حسن ابراهیم دولابی" پس از فارغ التحصیلی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران شد. همیشه می گفت: از بدو خدمت هر روز آماده این هستم که به شهادت برسم. این نشاندهنده ی عشق بی نهایت او به شهادت و آمادگی اش برای این دیدار بود.
زندگی نامه شهید "ارسلان اوجانی" / بخش دوم

پادگان خالی

با وجود آنکه از خدمت سربازی مرخص شده بود ولی ناراحت بود. مرتب می گفت که این کار صحیح نیست و مسائل خطرناکی به دنبال خواهد داشت؛ زیرا پادگان ها از سربازان خالی شده است و این از لحاظ امنیتی برای کشور خوب نیست. دوران جنگ، دوران سختی ست و عاشق وطن میطلبد.
شهيد جعفر کاظمی؛

راه حق و حقيقت، كشتی نجاتم

شهيد جعفر کاظمی در وصیت نامه ی خود می نویسد: و حال سخني هم به برادرانم دارم و آن اينست كه نمي‌دانم با چه زباني از شما تشكر كنم كه اينطور مرا پرورش و تربيت كرده‌ايد و راه حق و حقيقت را به من آموخته‌ايد تا اينكه بتوانم در كشتي نجات بنشينم و خود را از طوفان حوادث و بلاها در امان سازم كه اجر و پاداش شماها را خداوند عنايت فرمايد.
تاملی در زندگی شهيد جعفر کاظمی؛

عشق به شهادت او را متحول کرده بود

«جعفر» عاشق شهادت بود و علاقه زيادی به جبهه رفتن داشت برادرش می گوید: آخرين باري که به مرخصي آمده بود رفتار و حرکات او کاملاً تغيير کرده بود. برخورد با دوستان و خويشان حالتي ديگر داشت...

دفتری به نام جبهه

شهید "محمدجعفر اژدی راد" آخرین بار که برای تشیع جنازه یکی از دوستان شهیدش به تهران آمد، به خانواده اش چنین گفت که در پادگان دوکوهه و در دفتر به کار مشغول است.

شاگرد آهنگر

شهید "حسین ارباب" در کودکی وضع اقتصادی چندان خوبی نداشت. او با وجود آنکه تنها 10 سال داشت برای کمک به خانواده در آهنگری به شاگردی پرداخت.
مروری بر زندگی شهید ناصر عباسی،

دلش هوایی جبهه شده بود

چند سالی از جنگ می گذشت که دل ناصر هوایی جبهه شد. او در خانه مدام از جبهه رفتن صحبت مي کرد . حال اينکه خانواده با رفتنش به جبهه مخالفت مي کردند...

ما مسلمانان هر چه ضربه خوردیم بخاطر دوری از ولایت بود

شهید «محمداسماعیل مشیری» همیشه به دوستان و همرزمان خود می گفت: «متواضع باشید، اما در مقابل ظلم بایستید. طرفدار مظلومان باشید و ولایت را تنها نگذارید. ما مسلمانان هر چه ضربه خوردیم بخاطر این بود که از ولایت دور شدیم!»
طراحی و تولید: ایران سامانه