روایتی خواندنی

روایتی خواندنی

عملیات بَدر از نگاه شهید جاویدالاثر «حمیدرضا زارعی»

قبل از عمليات فتح المبين و هنگامي كه به چهره‌ی برادری نگاه می‌كردی شوق و روحيه شهادت طلبی در چهره او پيدا بود. قبل از عمليات معلوم بود كه اكثر بچه‌ها می‌خواهند به مهمانی خدا بروند و دعاهايی و نمازهايی كه اين برادران به جا مي آوردند انسان دلش مي‌خواست در كنار اين برادران بنشيند...» در ادامه خبر خاطرات این شهید والامقام بخوانید.
خاطرات شهید

مهربانی یک شهید، مانع کشتن سرباز عراقی شد

نوید شاهد بوشهر به مناسبت سالروز شهادت شهید «اسماعیل دشتی» خاطرات این شهید را از زبانش همرزمش «شکرالله پی خسته» منتشر می کند.
روایت شهیدی که برای نگهداری از مادرش تحصیل را رها کرد

روایت شهیدی که برای نگهداری از مادرش تحصیل را رها کرد

نوید شاهد_ شهید «حاج حسین گورکی» فرزند دوم خانواده بود که پس از مشورت گرفتن با دو بردار دیگر خود برای نگهداری از مادر تنهایشان بعد از گذارندن مقطع دبستان تصمیم به ترک تحصیل می‌کند. این روایت بردار شهید گورکی است که در ادامه خبر خاطرات دیگر از این شهید را تقدیم حضورتان می‌کنیم.
روایتی از عروج زیبای شهید «علی غلامی»
شهید نماز

روایتی از عروج زیبای شهید «علی غلامی»

نوید شاهد _ روایتی از عروج زیبای شهید «علی غلامی» به روایت همرزمش پرویز معروف زاده تقدیم حضورتان می کنیم.
روایتی برادرانه از شهید "رضا خراسانیان"؛

پیگیری هدف تا رسیدن به شهادت

نوید شاهد _ شهید در دوران انقلاب به دلیل اینکه خط خوبی داشت و در نقاشی خبره بود با پلاکارد نویسی و کشیدن شمایل امام خمینی (ره) به آشنا و آگاه کردن مردم می‌پرداخت. همیشه در سال‌های درس خواندنش به‌عنوان شاگرد ممتاز شناخته می‌شد و استعداد زیادی در آموختن ریاضیات داشت. شهید در سال آخر دبیرستان بود که انقلاب پیروز شد و بعد از پیروزی انقلاب به سپاه وارد شد و در اولین فرصت به‌عنوان داوطلب به اهواز رفت.
در آستانه فرارسیدن سالروز شهدای هفتم تیر؛

روایتی از زندگی شهید "قاسم صادقی"، یار خراسانی رهبر انقلاب که در حادثه هفتم تیر آسمانی شد

نوید شاهد - شهید والامقام حجت‌الاسلام قاسم صادقی از استان خراسان شمالی است که در حادثه هفتم تیر به همراه شهید مظلوم آیت الله بهشتی، آسمانی شد. در ادامه نوید شاهد خراسان شمالی، نگاهی به زندگی این شهید والامقام داشته است که تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود.

پایش به کربلا نرسید!

آنچه می خوانید روایتی است از شهیدی که از طریق بسیج عازم جبهه های حق علیه باطل شد ، شهیدی که آرزوی دیدن کربلا را داشت و دلاوریهای رزمندگان لالایی بچه هایش بود . در ادامه متن کامل این روایت را می خوانید.

از زبان اسوه مقاومت، دست در پنجه اروند!

دست به دعا شدیم که خدایا به عظمت خون شهداء بچه ها را کمک کن. وقتی که لباسهای غواصیمان را پوشیدیم هوا در حال تغییر کردن بود تا تاریکی هوا نم نم باران هم شروع شد. هیچوقت یادم نمیرود صفای نمازی که آنشب در سنگر خواندیم امام جماعت شهید(توکلی) بود.
به روایت «منوچهر فتوحی» یک هم محله ای از شهید «محمود مهاجر» منتشر شد؛

نماز خواندن را از او آموختم

او از روزی می گوید که همدوش یکدیگر پا به مسجدالرضا(ع) گذاشتند؛ همان روزی که محمود، نماز خواندن را به او آموخت. بعد، ادامه می دهد: «بچه شاد و سالمی بود. وقتی که می خواست به جبهه برود زیاد از این کارش تعجب نکردیم، چرا که با روحیاتش آشنا بودیم. می دانستیم که دین اسلام برایش مهم تر از جانش است.»
معرفی کتاب؛

«اشک و لبخند»/ داستانهای کوتاه مدافعان حرم به روایت همسران

کتاب «اشک و لبخند» مضمون آن مجموعه داستانهای کوتاه مدافعان حرم به روایت همسران آنها پرداخته است. نویسنده این کتاب «منیره میرزایی» که انتشارات «موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت» آن را به چاپ رسانده است.
روایتی خواندنی از شهید «احمد ابراهیمی فرد» را در سالروز ولادتش می خوانید؛

در جمع جوانان اهل بهشت

درست در نیمه های اردیبهشت ۶۱ ، احمد هجده ساله در کسوت لباس مقدس پاسداری، به عشق آزادی خرمشهر عزیز، پا به منطقه گذاشت دلش از ایمان و امید به آزادی خرمشهر سرشار بود عملیات بیت المقدس آغاز شده بود و احمد با شور و علاقه پا به میدان گذاشت

روایت برادرانه از شهید علی اکبر حسن زاده

خداوندا رزمندگان را یاری نما تا بتوانند راه کربلا را باز کنند .
روایتی خواندنی از علی نقی محسنی برادر گرامی شهید «ولی الله محسنی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛

لذت «شهادت» شیرین ترین لذت است

اما وقتی گفتم که اولین آرزویت چیست؟ گفت: اینکه در راه خدا به شهادت برسد.ولی وقتی گفتم: چرا؟ گفت: لذت «شهادت» شیرین ترین لذت است و هیچ لذتی به اندازه آن نمی رسد. دیگر نمی دانستم چه بگویم. فقط به من می گفت: برایش آرزو کنم که شهید شود و چون اولین باری برای زیارت رفته بودیم آرزویمان برآورده شد.

برگی از زندگی نامه و هشت روایت از شهید والا مقام برات امیری مقدم

زندگی نامه و هشت روایت از شهید برات امیری مقدم
روایتی خواندنی از خدیجه یوسفی مادر گرامی «شهید بهروز روشن بین»؛ به مناسبت سالروز شهادتش منتشر شد؛

تا آخرین لحظه باید دفاع کنیم و دشمنان اسلام را نابود کنیم ...

گفتم: مرخصی! گفت: برادرت رفته است ثبت نام کرده است و گفت انشااله که خدا و عیبی ندارد و راضی باش به رضای خدا و شب تا صبح عراقی ها گلوله بر سر ما می ریزند...
روایتی خواندنی از پدر گرامی «شهید پرویز سالاری»؛ به مناسبت سالروز شهادت منتشر شد

در کار خدمت به مردم پیش قدم بود...

همراه پرويز در كارخانه كلوچه پزي مشغول كار بوديم شبها كه از سر كار به منزل مي آمديم ، پرويز ابتدا وضو مي گرفت و نمازش را مي خواند و بدون اينكه حتي خستگي رفع كند راهي پايگاه بسيج مي شد .به او گفتم پسرم كمي در خانه بمان و استراحت كن بعد به پايگاه برو ...
روایتی خواندنی از همسر و پدر گرامی شهید «علی تاجیک»

روایتی خواندنی از همسر گرامی شهید «علی تاجیک»؛ همسرم علمدار امام حسین (ع) بود

زمانی هم که به شهادت رسیده بود خواب دیدم، کنار باغی ایستاده در باغ باز شد و او داخل باغ رفت گفتم: علی کجا می روی؟ گفت دختر خاله می خوام از چوب درختان این باغ یک چوب برای علم امام حسین بیاوریم.
روایتی خواندنی از «پدر» و « همرزم شهید»

نحوه شهادت شهید «احمد مهربانی» به روایت همرزمش...

آن روزها وضعیت خط شلوغ بود، یکی از تک تیراندازها هم چند روزی بود که در کمین بچه ها هر از چند گاهی شهیدی می گرفت. آن روز احمد همراه یک سرباز عازم شهر بود، خارج از پادگان منتظر بود تا اتومبیل بیاید، سربازش چند قدمی از او جلوتر بود که ناگهان صدای گلوله ای آمد
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه