«شهدای کردستان و خانواده های این شهیدان خصوصیاتی دارند که در دیگر استان ها کمتر دیده می شود و غالبا دیده نمی شوند.این خصوصیات یکی این است که شهیدان این خطه مظلومانه تر و غریبانه تر به شهادت رسیدند و خانواده های آن ها صبر دشوارتری کردند.» ...
به مال کم دنیا قناعت کرده بود و برای کسب داشتههای معنوی تلاش میکرد، علاوه بر اعمال واجب دینی در انجام مستحبات نیز کوشا بود و تا پاسی از شب را به راز و نیاز میپرداخت و خیلی از ایّام را روزه میگرفت...
در پاییز سال یک هزار و سیصد و شصت و سه با عشق و علاقه و پس از موفّقیّت در آزمون ورودی دبیرستان سپاه برای ادامهی تحصیل در مقطع متوسطه راهی شهر ارومیه گردید....
او با مال و جانش در راه اسلام و انقلاب فداکارای کرد و با سرکوبی غائلهی گنبد به زادگاهش کُردستان بازگشت و به عضویّت سپاه بیجار درآمد و لباس سبز پاسداری را به تن کرد و در طول قریب به دو سال خدمت در سپاه بارها تا مرز شهادت پیش رفت...
در یادگیری احکام اسلامی و عمل به آن از همان دوران نوجوانی گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. در بین خانواده و دوستان به «امیر هوشنگ» شهرت داشت. او از خیلی جهات سرآمد جوانان هم سن و سال خودش بود....
با دریافت پیام رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ترک پادگانها توسط سربازان و پیوستن به مردم انقلابی محل خدمت خود را ترک کرد و در صف مستحکم انقلابیّون قرار گرفت...
در دوران حضورش در سپاه، بارها به مناطق عملیاتی و جبهههای حق علیه باطل عزیمت نمود و داوطلبانه در بیشتر اعزامها به جبهه میرفت و به عنوان مجاهدی خستگی ناپذیر با جبهه و جنگ خو گرفته بود و بارها در راه دفاع از میهن اسلامی تا مرز شهادت پیش رفت.
شیفتهی امام و انقلاب بود و با تمام وجود خود را فدایی اسلام میدانست. همواره بر این باور بود که دستی از غیب رزمندگان سپاه اسلام را در جبهههای حقّ علیه باطل یاری میکند...
در اوّل مهر ماه سال یک هزار و سیصد و شصت به عنوان پاسدار رسمي در دفاع از انقلاب اسلامي مبارزه با دشمنان نظام و انقلاب سلاح به دوش گرفت و راهي مناطق عملياتي شد....
با روزهای اوجگیری انقلاب اسلامی در کنار مردم پایتخت در تظاهرات مردمی علیه حکومت طاغوتی حضور مییافت و با آرمانهای والای امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی آشنا گردید....