محمد طایی

محمد طایی

نماز اول وقت در شرایط خاص!

همرزم شهید " محمد طایی " می‌گوید: صداي اذان که به گوش رسيد، مدتي به همان حال مانديم، کم کم دست‌هاي‌مان خسته شد، پارچه را به همکارم دادم و از اتاق بيرون آمدم. محمد به نماز ايستاده بود. بعد از آن همه عجله و شتاب، اينک به آرامي نماز مي خواند.
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله؛

دوست داشت اولين شهيد اين عمليات باشد

حمیدرضا قصد نصب شبرنگ به قايق هاي غرق شده در نهر بلامه را داشت كه با گلوله‌ي خمپاره‌ي دشمن به شهادت رسيد.» او دوست داشت اولين شهيد اين عمليات باشد.

خاطراتی از شهید « محمد طایی »/ عضویت در سازمان های کمونیستی

ابتدا سازمان هاي کمونيستي مرا جذب کردند. بعد از مدت کوتاهي فهميدم که راه ديگري دارند و براي فريبم چند نفر از آنها خود را مسلمان جا زده اند‌، توسط پليس فاشيست کانادا دستگیر و بعد ما را به زندان بردند.
خاطراتی پیرامون شهید «محمد طایی»:

فعالیت های انقلابی در فلوریدا و تگزاس!

در امريکا آرام و قرارنداشت، نامه هايش از امريکا مي رسيد، آدرس مشخصي نداشت. نامه اي از تکزاس آمد. نامه ديگر از فلوريدا رسيد. نامه‌اي بعدي از آلاباما پست شده بود، محمد جايي ساکن نبود.
طراحی و تولید: ایران سامانه