نویدشاهدتهران - صفحه 12

نویدشاهدتهران

خاطرات نابی از شهيد ولي الله جديد

شهيد به من گفت من 20000تومان دارم از شما مي‌خواهم مرا در يك تصميم ياري كني. اين مبلغ را براي بيماري مادرم بگذارم يا يك عروسي بگيرم. من هم از او خواستم، براي بيماري مادر اين پول را استفاده كند. شهيد به پدر و مادرش خيلي توجه داشت و براي آنها احترام زيادي قائل بودند...
زندگینامه شهید رضا جدیدی

به آرزوی دیرینه اش (شهادت) رسيد

همسر شهيد رضا جديدي روايت مي كند كه شهيد جديدي مي گفت: بهترین راه، راه شهیدان است و در بین حرف های خود می گفت خوشا به سعادت شهیدان، یعنی می شود من هم به این افتخار نائل شوم و هر موقع کسی از ایشان شهید می شد می گفت کاشکی من به جای او بودم
شهید مدافع حرم مجید قربانخانی

بازگشت پیکر مطهر شهید مجید قربانخانی به کشور

پیکر مطهر “حر مدافعان حرم”، شهید مجید قربانخانی بعد از گذشت سه سال از شهادتش به وطن بازگشت.
زندگي نامه شهيد موسي اندرآب دهي

در همه كار كمك رسان پدر و مادر بود

شهيد موسي اندرآب دهي علاقه مند به مجالس مذهبي و نوحه خوان در اين مجالس بود و در كنار درس براي كمك به پدر مشغول كار و در منزل كمك مادر آشپزي و ... انجام مي داد
زندگي نامه شهید ولی اله اندامی

شهیدی که حقوقش به حساب 100 امام (ره) واریز می کرد

پدر شهيد ولي اله اندامي از دوران زندگي پسرش مي گويد و از زماني كه فرزندش از او خواست تا دوچرخه اش را بفروشد و مبلش را به حساب 100 امام (ره) واريز كند
پوستر نيمه شعبان

پوستر/ میلاد امام زمان (عج) و نيمه شعبان بر تمام شیعیان جهان تهنیت باد

آخر تا كی در پس این حجاب میمانی. ای یوسف زهرا! ای طاووس اهل جنت! ای سفیر حق؛ و ای بلندای برج ولایت را اختر
زندگی نامه شهید مجتبی انتظاری مقدم

شهیدی که بسیار به خمس و زکات اهمیت می داد

شهید مجتبی انتظاری مقدم در تاریخ 6/6/1343 در شهرستان تربت حیدریه متولد شد و در مدت تدریس چهار بار به جبهه رفت و بار آخر بعد از مدت سیزده روز نبرد حق علیه باطل در تاریخ 11/2/1365 در مریوان به فیض شهادت نائل آمد
دست نوشته هاي شهيد علي انباردار

زندگي نامه شهيد علي انباردار از زبان خود شهيد

شهيد علي انباردار زندگي نامه خود را از زمان تولد تا قبل از شهادت را براي ما روايت ميكند
زندگي نامه شهيد عباس علی اناری

اعزام به جبهه با دستكاري شناسنامه

زندگي نامه شهيد عباس علی اناری از زبان برادر شهيد كه اين گونه مي گويد كه برادرش با تغيير سنش در شناسنامه خود را به جبهه ها رساند
مادر شهيد محسن دومین

هوای گریه هایم کاش بوی شفاعتش را بگیرد …

چون روزهای نخست آسمانی شدن فرزندش،داغ دلش جدید و تازه است.اینک او ،به جای آنکه در لابه لای سخنانش اشک بریزد ؛در اثنای اشک ریزان چشمانش ،سخن می گوید…

پرتویی از زندگی شهید سیامک اناری: «خدایا این طور نمی خواهم کشته شوم»!

شهید سیامک اناری به سال 1340 در شهرستان تهران پا به عرصه وجود نهاد. هنوز سال های نخستین عمرش بود که دست تقدیر خداوندی بر آن شد تا به اتفاق خانواده اش به خرمشهر بیایند و رشد خود را در آن شهر بگذراند...
وصيتنامه شهید محمدحسین انارکی

بهترین حقوق و بدترین حقوق، حقوق گرفتن از بیت المال است

همه شهرنشینان،دانشجویان بدانند که در زیر سایه سرخ خون شهدا آسوده اند. هم خوب درس بخوانند و هم در راه خدا باشند و هم در راه خدا به کار گیرند
کلیپ شهید محمد حسین فهمیده

کلیپ/بچه های بهشت

کلیپ بچه های بهشت با هدف معرفی ایثار نوجوان 13 ساله شهید محمد حسین فهمیده به همت گروه تلویزیونی شاهد تولید شده است
زندگینامه شهید مرتضی امینی نجفی

شرح زندگینامه نوه علامه نجفي از زبان همسر شهيد

شهید مرتضی امینی نجفی در آبان ماه سال 1339 در نجف شهر عشق و شهادت و شهر عصیان و خون و جهاد و شهر انسانهای وارسته خدا چون حسین و زینب بدنیا آمد، پدر بزرگ ايشان علامه امینی « صاحب الغدیر» مي باشد
زندگي‌نامه شهيد حميدرضا اميني ميلاني

هيچ چيز مانع رفتن او به جبهه نمي شد

در حالي كه بعلت از كار افتادگي دست چپ از بقيه خدمت نظام معاف شده بود ولي شوق حضور در جبهه‌ها نتوانست مانع از اراده خلل ناپذير وي شود....
وصیت نامه شهيد محمود امینی

نهایت آرزوی من شهادت بود

شهيد محمود امینی قره بابا از سال 1361 كه در سومار بر اثر انفجار مين شهيد شد و تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است، وصيت هايي به مردم و خانواده اش مي نماييد كه در ادامه باهم ميخوانيم
مادر شهید محمد رضا علی گلیان

کسی نباید صدای گریه ام را می شنید …

چهره اش نورانی است که ؛نشان ایمانی محکم است و لایق قربانی دادن.دامنش محل معراج و دستانش پلکان عروج.مادر شهید است و تقدیری اگر هست؛ به واسطه فرزندی است که جانش را در جهاد فی سبیل الله تقدیم معبود نموده است.اما او کار بزرگتری انجام داده،او دل کنده از هر آنچه که زندگی اش بوده و فرزندش سراغ دل خویش رفته است.راه افتادنش را ،زبان گشودنش را، قد کشیدنش را با چشمان خود دیده و تعریف قد و بالای رعنایش را با گو شهای خود شنیده و زمان آزمون الهی،مردانه پای اعتقاداتش ایستاده و فقط گفته است “برو”…
خلاصه‌اي از زندگينامه شهيد امير هوشنگ اميني سرور

دائماً به فكر جبهه و جنگ بود

از گفته‌هاي مادر گرامي شهيد امير هوشنگ اميني سرور: شهيد از كودكي با تمام بچه‌هاي من فرق ميكرده است و بچه اول من بود و از سال دوم راهنمايي به جبهه‌هاي جنگ رفته و نتوانست ادامه تحصيل بدهد تا اينكه در سن 19 سالگي به شهادت رسيده‌اند.
خلاصه ای از زندگی شهید مجتبی امینی سپهر

ميجنگيدن تا اسير نشوند

خوب است كسانى كه به تشييع جنازه من مى‌آيند و اين كاغذ را مى‌خوانند شايد پاره پاره شده باشد و امام من پيامى به سوى اين دنياى كثيف دارم و شايد بپرسيد چرا گفتم دنياى كثيف آيا اين كثيف نيست كه جوانهاى ما را و فرزندان ما را و كودكان ما را اين شيطانهاى روى زمين به خاك وخون مى‌كشند حالا فهميديد كه چرا گفتم كثيف حال اى شما اى انسانهاى كثيف كه در سراسر جهان وجود داريد آيا مى‌دانيد اين ملت براى چه چيز خود كشى مى‌كند و به شما مى‌گويم كه اين خودكشى نيست اين افتخار است كه تنها براى خداى خود ، دين خود و ملت خود جانشان را فدا مى‌كنند .
وصيت نامه شهيد محمد اميني جزه

اعزام به جبهه با اجازه نامه رفتن به کوه

پدر شهيد به جهت اينکه فرزند ديگرش (برادر بزرگ شهيد ) در حال انجام خدمت سربازي در منطقه جنوب بود ، از اجازه دادن به شهيد (مهدي اميني جزه) جهت اعزام به مناطق جنگي و جبهه ممانعت مي نمود . شهيد مهدي اميني به فکر چاره مي افتد و نقشه اي طرح مي کند بر اين مبنا ، روزي ورقه اي به برادر کوچکترش محمدآقا مي دهد و مي گويد اين برگه اجازه نامه رفتن به اردوي مدرسه به کوه است ، بروه به مامان بده و از طرف من بگو امضاء کند تا به اردو بروم . مادر شهيد هم بي خبر از همه جا امضاء کرده و به او مي دهد . شهيد مهدي اميني نامه اي مي نويسد که من براي اعزام به جبهه مي روم و فردا صبح به قصد رفتن به کوه کيف و کتابهايش را روي پله گذارده و به پايگاه مالک اشتر عزيمت مي نمايد . پدر شهيد پس از اطلاع از عملکرد فرزندش اعتراضي نمي نمايد و اينگونه ابراز مي دارد که چونکه خودش رفته و راهش را شناخته مانع نمي شوم . شهيد پس از طي مرحله آموزشي به سقز اعزام مي گردد و 36 روز بعد به شهادت مي رسد در حاليکه هنوز برادر بزرگترش در منطقه حضور داشته و چندي بعد به شدت مجروح مي گردد . لازم به تذکر است که پدر شهيد تا سال 83 حتي 1 ريال و يا هيچ گونه کمک مادي و يا هر نوع ديگر از بنياد شهيد و متوليان امر دريافت نکرده بود و عقيده اي هم بر اين منوال نداشت تا اينکه بينايي چشمش را از دست داد و آنگاه به بنياد مراجعه نمود . البته پدر شهيد مرحوم شدند . اميد است متوليان و مدعيان پاسداري از خون شهدا در گفتارو رفتارشان صادق و با عمل افکارشان را تأييد نمايند .
طراحی و تولید: ایران سامانه