وقتی دیدند تخته باز هم تکان می خورد، فهمیدند من هم هستم. سرم زیر شکمم بود و فضایی برای حرکت نبود. هوا را با انبوه گرد و خاک استنشاق کردم دیدم تیرآهنی به طور مورب قرار گرفته و آقایان قندی، عباسپور و کلانتری که در کنار هم بر روی یک صندلی نشسته بودند در زیر آوار و تیرآهن، شهید شده اند.