«در یکی از شبها خواب دیدم حاجآقا را به اردوگاه آوردند و من به دیدنش رفتم. بعد از دیدهبوسی همانند فرزندی که پس از فراق طولانی، پدرش را ببیند سرم را روی دوشش گذاشته و بیاختیار گریه کردم ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.